جشنواره فیلم فجر و دلار صد و پنجاه هزار تومانی
![بشار اسد و ارتباطش با لایحه عفاف و حجاب](https://trendrooz.ir/wp-content/uploads/2024/12/5299641.jpg)
نه این که اصلا جای این حرف ها نباشد اما هزار ماشاءالله کلی منتقد درست و حسابی در این مملکت وجود دارد که می تواند درباره فیلم فجر و حواشی اش بنویسد. خوب هم بنویسد. منتهی این وسط کسی منتظر است تا در شرایط حساس کنونی! از صاحب این قلم نقد فیلم بخواند؟ وانگهی برای سخن گفتن از فیلم ها فرصت هست. اگر حرفی برای گفتن وجود داشته باشد می توان هنگام اکران آن فیلم ها نوشت اما به نظر می رسد گفتن بعضی حرف های فرامتنی ضرورت بیشتری داشته باشد. پس بهتر است صریح و سریع بروم سراغ آن چه باید بگویم.
انصاف این است که پس از سال ها- دست کم از سال 98 به این طرف- حال و روز سینمای این مملکت- درست مثل مردم این مملکت- حال و روز بدی بود. روز به روز هم این حال بد بیشتر و بیشتر شد. در پنج شش سال اخیر در همین سینمای رسانه که پاتوق این چند روزه من بود خیلی از بر و بچه ها نمی آمدند. یعنی اصلا دل و دماغش وجود نداشت. امسال هم اگر فی المثل منوچهر شاهسواری همت نمی کرد و مسئولیت جشنواره را به عهده نمی گرفت و هیئت داوران نسبتا آبرومندی را تدارک نمی دید و همین چند فیلم توقیفی را به نمایش در نمی آورد و در افتتاحیه و اختتامیه کمی جسارت به خرج نمی داد بازهم کسی دل و دماغ آمدن به جشنواره را نداشت. احتمالا همه آن هایی که در چند سال گذشته شعار می دادند که جشنواره فجر بار دیگر به بچه های انقلاب برگشت از همین مقدار فضای متفاوت جشنواره سخت شاکی اند و هر طور هست می خواهند بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر و بار دگر روزگار چون شکر آید. بله آن ها دمی از پا نخواهند نشست و تا جان در بدن دارند در تخریب این نحوه مدیریت سینما و دست اندرکاران این جشنواره خواهند کوشید. با آن ها فعلا کاری ندارم که اقتضای طبیعتشان این است اما من اگر جای مسئولان و نهادهای حاکمیتی بودم به دست و پای منوچهر شاهسواری و دوستانش می افتادم تا باردیگر از حیثیت و آبروی خود مایه بگذارند و حال و روز سینما را دگرگون کنند. آن ها می توانند اما مشکل فقط در قبول و رد شاهسواری و دوستان او برای پذیرفتن مسئولیت نیست. بی تعارف بگویم. دیر شده است.
زمانی جور همه ناکارآمدی های مملکت بر عهده هنرمندان بود. هنرمندان این مملکت وفا می کردند و ملامت می کشیدند و خوش بودند به این که می توانند با هنرشان حال و روز مردم را خوش نگاه دارند و نگذارند امید در دل آنان بمیرد. اما حالا چه؟ آیا باز هم می توان با هنر از گسترش یاس و ناامیدی جلوگیری کرد؟ می توان با کتاب و شعر و موسیقی و سینما و تئاتر گرهی از کار فروبسته مردم بی لبخند گشود؟ نمی توان. منوچهر شاهسواری می گوید سال دیگر اگر قرار باشد اوضاع بر همین منوال باشد قبول مسئولیت نخواهم کرد. اوضاع بر همین منوال باشد یعنی چه؟ یعنی دست کم اختیارات بیشتری داشته باشم و بتوانم فی المثل فیلم «قاتل وحشی» را اکران کنم؟ این یک بخش ماجراست اما همه ماجرا نیست. بگذارید صریح تر بگویم: اصلا شاهسواری و دوستانش صاحب حکم حکومتی باشند و هرکاری دلشان خواست انجام دهند اما آیا برگزاری جشنواره و مدیریت سینما با اختیار تام و تمام داشتن اهالی سینما حل خواهد شد؟
تصور کنید سال دیگر همین موقع دلار بشود صد و پنجاه هزار تومان-که اصلا چیز غریبی نیست- یعنی این طور که باد می آید و شاخه می جنبد چنین اتفاقی اصلا دور از ذهن نیست؛ آن وقت نه شاهسواری که هیچ تنابنده ای نمی تواند جشنواره آبرومندی برگزار کند. آن وقت نه سینما که هیچ چیز دیگری نمی تواند از پس مصیبت های ویرانگری که در انتظار ماست برآید. جام جهانی فوتبال را به خاطر دارید؟ درصد قابل توجهی از مردم وقتی تیم ملی شان می باخت خوشحالی می کردند. باور کردنی نبود. اما این اتفاق افتاد. من هم مثل خیلی ها در آن وضعیت بغض کردم و سر به دیوار کوبیدم اما واقعیت همین قدر تلخ و باورنکردنی بود. خیلی ها از وضع موجود ناراضی بودند و می خواستند هر طور که شده این نارضایتی را به فرادستان اعلام کنند. همین افزایش جنون آمیز دلار در یک روز اگر در نخستین روز جشنواره اتفاق می افتاد کار شاهسواری و دوستانش را خیلی سخت تر از این حرف ها می کرد. منظورم این است که وقتی فجایع بزرگ و ابر بحران ها از راه برسند دیگر از جشنواره و داوران صریح اللهجه و علی زند وکیلی خوش صدا- که صدا و سیما رسما سانسورش کرد تا به صراحت به همگان بفهماند کماکان کت تن کیست و رویشان را زیاد نکنند- و برگزیدگان جسور هیچ کاری برنمی آید. سینما مهم است اما از زندگی مردم مهم تر نیست. تا همین جایش هم بروبچه های چهل و سومین جشنواره فیلم فجر کاری کرده اند کارستان. اگرچه به هیئت انتخاب فیلم ها و داوری ها انتقادات جدی وارد است- در کدام دوره وارد نبوده؟- اما در کل اتفاق بزرگی رخ داد.
یک نکته دیگر بگویم و تمام: آن هایی که جلوی اکران فیلم «قاتل وحشی» را گرفتند خوب می دانستند چه می کنند. آن ها علاوه بر تنبیه همه آن دوهزار نفری که سه ساعت و ده دقیقه پای فیلم «پیر پسر» نشستند خواستند به همه اهالی و علاقه مندان سینما حالی کنند که وزارت ارشاد و سازمان سینمایی خیلی هم کاره ای نیست و هنوز هم صاحب جشنواره و سینما کسان دیگری هستند. این نزاع بین ازمابهتران و اهالی فرهنگ و هنر بعد از این شدیدتر و شدیدتر خواهد شد تا ببینیم سرانجام چه ها خواهد شد.