فسخ نکاح از طرف مرد

فسخ نکاح از طرف مرد

فسخ نکاح، یکی از روش های قانونی برای انحلال عقد ازدواج است که تحت شرایط خاصی به مرد اجازه می دهد رابطه زوجیت را به صورت یک جانبه پایان دهد. این حق برای مرد در مواردی مطرح می شود که زن دارای عیوب خاصی باشد یا فریب در ازدواج رخ داده باشد. شناخت دقیق شرایط و پیامدهای فسخ نکاح برای مردان ضروری است تا بتوانند تصمیمات حقوقی آگاهانه ای اتخاذ کنند. در این مقاله، به تفصیل به بررسی ابعاد مختلف فسخ نکاح از دیدگاه مرد، شامل مبانی قانونی، تفاوت ها با طلاق، عیوب موجب حق فسخ، سایر دلایل، قواعد مهم حقوقی و مراحل عملی آن می پردازیم.

۱. فسخ نکاح: تعریف و تمایز با طلاق

فسخ نکاح به معنای برهم زدن و پایان دادن به عقد ازدواج است که در صورت وجود یکی از خیارات فسخ، با اراده یک جانبه صاحب حق انجام می شود. این عمل حقوقی، برخلاف طلاق، نیازمند تشریفات خاصی همچون صیغه طلاق و حضور شهود نیست و صرفاً با اثبات وجود دلیل موجه قانونی و اعلام اراده فسخ کننده، محقق می گردد. مبنای قانونی فسخ نکاح در مواد ۱۱۲۰ به بعد قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است و هدف از آن، رفع ضرر و زیان از یکی از زوجین در شرایطی است که ادامه زندگی مشترک به واسطه عیوب یا اوصاف خاصی، غیرممکن یا بسیار دشوار باشد.

۱.۱. تفاوت های کلیدی فسخ نکاح و طلاق

اگرچه هر دو عمل حقوقی فسخ نکاح و طلاق به انحلال عقد ازدواج منجر می شوند، اما تفاوت های ماهوی و شکلی مهمی با یکدیگر دارند که درک آن ها برای تعیین مسیر قانونی مناسب، حیاتی است. این تفاوت ها به شرح زیر است:

  • تشریفات و صیغه خاص: طلاق نیازمند رعایت تشریفات خاصی از جمله اجرای صیغه مخصوص طلاق با حضور دو شاهد عادل (مرد) و همچنین اخذ گواهی عدم امکان سازش از دادگاه است. در مقابل، فسخ نکاح صرفاً با اراده صاحب حق و بدون نیاز به تشریفات و صیغه خاص محقق می شود. اعلام اراده فسخ کننده به طرف مقابل کافی است و دادگاه تنها به احراز وجود حق فسخ می پردازد.
  • حق رجوع و عده: در طلاق رجعی، مرد حق دارد در ایام عده به زن رجوع کند و زندگی مشترک را از سر بگیرد. اما در فسخ نکاح، حق رجوع وجود ندارد و در صورت فسخ، برای بازگشت به زندگی مشترک، باید مجدداً عقد نکاح جدیدی منعقد شود. مدت عده در فسخ نکاح برای زن، مشابه عده طلاق است.
  • مهریه و سایر حقوق مالی: وضعیت مهریه در فسخ نکاح پیچیده تر از طلاق است و به شرایط مختلفی بستگی دارد (که در بخش های آتی به تفصیل بررسی خواهد شد). اما در طلاق، اگر قبل از نزدیکی باشد زن مستحق نصف مهریه است و اگر بعد از نزدیکی باشد تمام مهریه به او تعلق می گیرد.
  • دلیل و اثبات: طلاق اساساً در اختیار مرد است و او می تواند بدون ارائه دلیل خاص، تقاضای طلاق کند (اگرچه در عمل نیازمند طی تشریفات دادگاهی است). اما فسخ نکاح، چه از طرف مرد و چه از طرف زن، همواره نیازمند وجود دلیل موجه قانونی (مانند عیوب خاص یا تدلیس) و اثبات آن در دادگاه است.
  • موارد کاربرد (دائم/موقت): طلاق صرفاً در نکاح دائم قابل اجرا است. در حالی که فسخ نکاح هم در ازدواج دائم و هم در ازدواج موقت قابلیت اعمال دارد.

برای روشن تر شدن این تمایزات، جدول زیر مقایسه ای اجمالی بین فسخ نکاح و طلاق ارائه می دهد:

ویژگی فسخ نکاح طلاق
تشریفات خاص ندارد (صرف اعلام اراده صاحب حق) دارد (صیغه خاص، شهود، حکم دادگاه)
حق رجوع ندارد در طلاق رجعی دارد
دلیل حقوقی نیاز به اثبات عیب، تدلیس یا تخلف از شرط در اختیار مرد، بدون نیاز به دلیل خاص (در عمل تشریفات دارد)
نوع نکاح دائم و موقت فقط دائم
تشکیل مجدد زندگی فقط با عقد جدید در طلاق رجعی با رجوع، در طلاق بائن با عقد جدید

۲. موارد فسخ نکاح از طرف مرد به علت عیوب زن (ماده ۱۱۲۳ ق.م.)

قانونگذار ایران، در ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی، به صورت حصری عیوبی را برشمرده است که وجود آن ها در زن، برای مرد حق فسخ نکاح ایجاد می کند. هدف از این حکم، حمایت از مردی است که بدون اطلاع از این عیوب، اقدام به ازدواج کرده و ادامه زندگی مشترک با همسر دارای چنین عیوبی، برای او متحمل ضرر و مشقت غیرعادی است.

۲.۱. شرایط عمومی اعمال حق فسخ

برای اینکه مرد بتواند به استناد عیوب زن، حق فسخ نکاح را اعمال کند، باید شرایط کلی زیر وجود داشته باشد:

  • وجود عیب حین عقد: طبق رویه قضایی و فقه امامیه، عیوبی که موجب حق فسخ برای مرد می شوند، باید در زمان انعقاد عقد نکاح وجود داشته باشند. به عبارت دیگر، اگر این عیوب پس از جاری شدن عقد و در طول زندگی مشترک ایجاد شوند، مرد حق فسخ نخواهد داشت، مگر در مورد خاص جنون که در برخی شرایط استثناء قائل شده است.
  • جهل مرد به عیب: مرد باید در زمان عقد از وجود عیب در زن مطلع نباشد. اگر با علم و اطلاع از وجود عیب در همسر خود اقدام به ازدواج کرده باشد، به منزله اسقاط حق فسخ تلقی شده و دیگر نمی تواند به آن عیب استناد کند.
  • عدم رفع عیب قبل از نزدیکی (در برخی موارد): در برخی عیوب که قابلیت درمان دارند، اگر عیب پیش از اولین نزدیکی و قبل از اعلام اراده فسخ از سوی مرد، برطرف شود، حق فسخ ممکن است ساقط گردد. این موضوع مورد اختلاف فقها و حقوقدانان است که در بخش «تأثیر درمان عیوب» به آن می پردازیم.

۲.۲. شرح تفصیلی عیوب خاص زن

ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی، عیوب خاصی را در زن ذکر کرده که موجبات حق فسخ برای مرد را فراهم می آورد. این عیوب عبارتند از:

۲.۲.۱. قَرَن

قَرَن به معنای وجود استخوانی در فرج زن است که مانع از نزدیکی و انجام عمل زناشویی می شود. این عیب یک ناهنجاری فیزیکی است که مستقیماً بر یکی از اهداف اصلی نکاح، یعنی برقراری رابطه زناشویی، تأثیر منفی می گذارد و در صورت عدم اطلاع مرد از آن هنگام عقد، حق فسخ ایجاد می کند.

۲.۲.۲. جُذام

جُذام یا همان بیماری خوره، یک بیماری مزمن و عفونی است که می تواند به پوست، اعصاب، دستگاه تنفسی و چشم ها آسیب برساند. این بیماری به دلیل ماهیت واگیردار و آثار سوء جسمی و روانی آن، در صورت وجود حین عقد و جهل مرد، برای او حق فسخ ایجاد می کند.

۲.۲.۳. بَرَص

بَرَص یا پیسی، نوعی بیماری پوستی است که به صورت لکه های سفید رنگ و بدون رنگدانه روی پوست ظاهر می شود و می تواند بخش های زیادی از بدن را درگیر کند. این عیب، به دلیل تأثیر بر ظاهر و جنبه های اجتماعی، از موارد ایجاد حق فسخ برای مرد در قانون مدنی محسوب شده است.

۲.۲.۴. اِفضاء

اِفضاء به معنای یکی شدن مجرای واژن و مقعد (فقدان پرده بکارت همراه با پارگی دیوار بین واژن و مقعد) یا واژن و مثانه است. این عیب یک ناهنجاری شدید در دستگاه تناسلی زن است که مشکلات بهداشتی و جسمی جدی را به همراه دارد و مانع جدی برای رابطه زناشویی طبیعی است. وجود افضاء حین عقد، حق فسخ را برای مرد به دنبال دارد.

۲.۲.۵. زمین گیری زن

زمین گیری به معنای ناتوانی کامل زن از حرکت و انجام امور شخصی است. این وضعیت شامل فلج کامل یا بیماری هایی است که فرد را به طور کامل بستری و وابسته به دیگری می کند. چنین وضعیتی به دلیل ایجاد مشکلات فراوان در زندگی مشترک و نیاز به مراقبت دائمی، حق فسخ را برای مرد ایجاد می کند.

۲.۲.۶. نابینایی از هر دو چشم

نابینایی کامل و دائمی از هر دو چشم، یکی دیگر از عیوبی است که در صورت وجود هنگام عقد و جهل مرد، برای او حق فسخ نکاح را فراهم می کند. این عیب به دلیل محدودیت های جدی که در زندگی روزمره و روابط زناشویی ایجاد می کند، مبنای قانونی برای فسخ نکاح شناخته شده است.

۲.۳. جنون زن (عیب مشترک با شرایط خاص برای مرد)

جنون به معنای اختلال عقل و قوه تمییز است که می تواند مستمر یا ادواری باشد. جنون یکی از عیوب مشترک میان زن و مرد است که در هر یک از آن ها وجود داشته باشد، برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد می کند (ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی). اما در مورد جنون زن، تفاوتی با سایر عیوب وجود دارد. جنون زن تنها در صورتی برای مرد حق فسخ ایجاد می کند که حین عقد وجود داشته باشد و مرد از آن مطلع نباشد. اگر جنون پس از عقد در زن عارض شود، مرد حق فسخ ندارد، برخلاف جنون مرد که حتی اگر پس از عقد حادث شود، برای زن حق فسخ ایجاد می کند. این تفاوت نشان دهنده دیدگاه قانونگذار در خصوص برخی از عیوب و تأثیر زمان حدوث آن ها بر حق فسخ است.

طبق ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی، وجود عیوبی چون قَرَن، جُذام، بَرَص، اِفضاء، زمین گیری و نابینایی از هر دو چشم در زن، در صورتی که حین عقد موجود باشند و مرد از آن ها بی اطلاع باشد، حق فسخ نکاح را برای مرد ایجاد می کند.

۳. سایر دلایل ایجاد حق فسخ برای مرد (غیر از عیوب قانونی)

علاوه بر عیوب حصری که در قانون مدنی برای فسخ نکاح از طرف مرد ذکر شده است، دلایل دیگری نیز وجود دارد که می تواند برای زوج حق فسخ ایجاد کند. این دلایل عمدتاً به حوزه فریب و عدم صداقت در هنگام عقد بازمی گردد.

۳.۱. تدلیس (فریب در ازدواج) از سوی زن

تدلیس در ازدواج به معنای معرفی کردن خود به صورتی غیرواقعی و فریب دادن طرف مقابل به گونه ای است که اگر فریب خورده از واقعیت مطلع بود، هرگز به ازدواج رضایت نمی داد. مصادیق تدلیس بسیار گسترده است و می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • معرفی خود به عنوان باکره در حالی که باکره نبوده است.
  • پنهان کردن بیماری های مهم و غیرقابل درمان که در لیست عیوب ماده ۱۱۲۳ نیستند (مانند بیماری های مزمن روانی یا جسمی).
  • فریب در تحصیلات، موقعیت اجتماعی، وضعیت مالی یا خصوصیات اخلاقی.
  • پنهان کردن ازدواج قبلی و داشتن فرزند (در صورتی که شرط عدم ازدواج قبلی وجود داشته باشد).

شرط اصلی برای ایجاد حق فسخ به دلیل تدلیس، این است که فریب از سوی زن یا با تبانی او و شخص ثالث صورت گرفته باشد و مرد از آن بی اطلاع بوده و این فریب، انگیزه اصلی او برای ازدواج بوده است. در صورت اثبات تدلیس، مرد می تواند نکاح را فسخ کند.

۳.۲. تخلف از شرط صفت در زن

تخلف از شرط صفت زمانی رخ می دهد که زوجین هنگام عقد، وجود صفت خاصی را در یکی از طرفین (در اینجا زن) شرط می کنند و عقد بر مبنای آن صفت منعقد می شود، اما پس از عقد مشخص می شود که زن فاقد آن صفت بوده است. تفاوت اصلی تدلیس و تخلف از شرط صفت در «قصد فریب» است. در تدلیس، حتماً قصد فریب وجود دارد، اما در تخلف از شرط صفت، ممکن است زن خود نیز از عدم وجود آن صفت بی اطلاع بوده یا عمدی در کار نباشد.

مصادیق شرط صفت می تواند شامل سلامت جسمی یا روحی خاص (مانند عدم اعتیاد)، تحصیلات مشخص، وضعیت خانوادگی معین یا سایر ویژگی هایی باشد که برای مرد در انتخاب همسر اهمیت داشته است. اگر این صفت به صراحت در عقدنامه شرط شده باشد یا عقد بر مبنای توصیف آن صفت واقع شده باشد و مرد بعداً متوجه عدم وجود آن شود، می تواند به استناد ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی، حق فسخ را اعمال کند.

۴. قواعد حقوقی مهم در اعمال حق فسخ توسط مرد

اعمال حق فسخ نکاح توسط مرد، تابع قواعد و اصول حقوقی خاصی است که آشنایی با آن ها برای هرگونه اقدام قضایی ضروری است.

۴.۱. فوریت حق فسخ

یکی از مهمترین قواعد در خصوص حق فسخ، اصل «فوریت» است. به موجب ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی، حق فسخ نکاح فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد، بعد از اطلاع از وجود علت فسخ، فوراً نکاح را فسخ نکند، این حق از او ساقط می شود. منظور از فوریت، مهلت قانونی و عرفی است که به فرد اجازه می دهد در اسرع وقت و بدون تأخیر غیرموجه اقدام کند. تشخیص این مدت بر عهده دادگاه است.

استثنائاتی بر قاعده فوریت نیز وارد است؛ اگر مرد از وجود عیب یا تدلیس آگاه شود اما از وجود حق فسخ یا از فوری بودن آن بی اطلاع باشد، حق فسخ او ساقط نمی شود و مهلت فوریت از زمان اطلاع از حق و فوریت آن آغاز می گردد. اثبات جهل به حق یا فوریت آن بر عهده مدعی است.

۴.۲. علم مرد به عیب

همانطور که قبلاً اشاره شد، علم مرد به وجود عیب در زن قبل از عقد، موجب ساقط شدن حق فسخ او می شود. این بدان معناست که اگر مرد با آگاهی کامل از بیماری یا عیب همسرش اقدام به ازدواج کند، نمی تواند بعداً به آن عیب استناد کرده و نکاح را فسخ نماید. این قاعده بر مبنای اصل رضایت و پذیرش مسئولیت استوار است.

۴.۳. تاثیر درمان عیوب بر حق فسخ

موضوع تأثیر درمان عیوب بر حق فسخ یکی از چالش های حقوقی است. دیدگاه های فقهی و حقوقی در این زمینه متفاوت است:

  • دیدگاه غالب (سنتی): بسیاری از فقهای متقدم معتقدند که با درمان عیب، حق فسخ ساقط نمی شود و حق فسخ یک بار برای همیشه با وجود عیب در زمان عقد، ایجاد می گردد. مبنای این دیدگاه، وقوع ضرر در لحظه عقد و عدم تأثیر اقدامات بعدی بر اصل حق است.
  • دیدگاه نوین: برخی فقهای معاصر و حقوقدانان بر این باورند که فلسفه وجودی حق فسخ، دفع ضرر از زوج است. بنابراین، اگر عیب به طور کامل و قطعی درمان شود و ضرر مرتفع گردد، دلیلی برای بقای حق فسخ وجود ندارد. این دیدگاه با اصول نوین حقوقی و حفظ نهاد خانواده سازگارتر تلقی می شود.

رویه قضایی فعلی در ایران در این خصوص متفاوت است و به صورت موردی مورد بررسی قرار می گیرد. با توجه به پیشرفت های پزشکی، تمایل به سوی این دیدگاه است که در صورت درمان کامل و دائمی عیب، حق فسخ ساقط شود، اما نیاز به بررسی دقیق توسط کارشناسان پزشکی و قضایی وجود دارد.

۴.۴. قابلیت اسقاط حق فسخ

حق فسخ نکاح یک حق اختیاری است و بنابراین، قابل اسقاط است. مرد می تواند به صراحت (مثلاً با امضای سندی) یا به طور ضمنی (مثلاً با تأخیر طولانی و غیرموجه در اعمال حق فسخ پس از اطلاع از عیب) از حق فسخ خود صرف نظر کند. در صورت اسقاط حق فسخ، او دیگر نمی تواند به آن عیب استناد کرده و عقد را منحل نماید.

۴.۵. عدم انتقال حق فسخ به وراث

حق فسخ نکاح یک حق شخصی است و با فوت صاحب حق، ساقط می شود. به عبارت دیگر، حق فسخ به ورثه منتقل نمی گردد. این امر به این دلیل است که با فوت یکی از زوجین، عقد نکاح خود به خود منحل می شود و دیگر موضوعی برای اعمال حق فسخ باقی نمی ماند.

۵. مراحل عملی و قانونی فسخ نکاح از طرف مرد

اقدام برای فسخ نکاح، مانند هر دعوای حقوقی دیگر، نیازمند طی کردن مراحل مشخص و رعایت تشریفات قانونی است. این مراحل به شرح زیر است:

۵.۱. جمع آوری مدارک و شواهد

قبل از هر اقدامی، مرد باید مدارک و شواهد کافی برای اثبات وجود عیب، تدلیس یا تخلف از شرط در زن را جمع آوری کند. این مدارک می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • گواهی پزشکی قانونی: برای اثبات عیوب جسمی (مانند قَرَن، جُذام، بَرَص، اِفضاء، زمین گیری، نابینایی).
  • شهادت شهود: برای اثبات جنون، تدلیس یا تخلف از شرط صفت (مانند شهادت بستگان یا افرادی که از واقعیت مطلع هستند).
  • اسناد اثبات فریب: هرگونه مدرک کتبی یا الکترونیکی که نشان دهنده فریب در ازدواج باشد.

۵.۲. مشاوره و مراجعه به وکیل متخصص خانواده

پرونده های فسخ نکاح به دلیل ماهیت پیچیده و فنی خود، نیازمند دانش حقوقی تخصصی است. مشورت و مراجعه به یک وکیل متخصص خانواده برای جمع آوری مدارک، تنظیم دادخواست و پیگیری پرونده در دادگاه، اهمیت بسزایی دارد و می تواند روند پرونده را به طور چشمگیری تسهیل کند.

۵.۳. تنظیم و ارسال اظهارنامه قضایی به زن

مردی که قصد فسخ نکاح را دارد، می تواند ابتدا با تنظیم و ارسال یک اظهارنامه قضایی به زن، اراده خود مبنی بر فسخ را به او اطلاع دهد. اگرچه این مرحله اجباری نیست، اما می تواند به عنوان یک سابقه رسمی برای اعلام اراده فسخ تلقی شود و در پرونده قضایی بعدی مورد استناد قرار گیرد. فوریت حق فسخ ایجاب می کند که این اقدام بلافاصله پس از اطلاع از عیب انجام شود.

۵.۴. تقدیم دادخواست فسخ نکاح به دادگاه خانواده

گام اصلی در این فرآیند، تنظیم و تقدیم دادخواست فسخ نکاح به دادگاه خانواده محل اقامت زن یا محل انعقاد عقد است. در دادخواست باید به طور دقیق، دلیل فسخ (مثلاً وجود یکی از عیوب ماده ۱۱۲۳ یا تدلیس) به همراه مستندات آن قید شود.

۵.۵. فرآیند رسیدگی در دادگاه

پس از تقدیم دادخواست، دادگاه خانواده اقدام به تعیین وقت رسیدگی و ابلاغ آن به طرفین (زوج و زوجه) می کند. در جلسات دادرسی، طرفین یا وکلای آن ها فرصت دفاع و ارائه مدارک را دارند. ممکن است دادگاه برای احراز وجود عیب، طرفین را به پزشکی قانونی ارجاع دهد یا برای بررسی صحت ادعاها، به کارشناسی متخصص (مثلاً کارشناس خط برای اسناد یا کارشناس روانپزشکی برای جنون) ارجاع کند. هدف دادگاه، احراز وجود شرایط قانونی برای اعمال حق فسخ است.

۵.۶. صدور حکم فسخ نکاح و مراحل قطعی شدن آن

در صورت احراز شرایط فسخ، دادگاه حکم به تأیید فسخ نکاح صادر می کند. این حکم، مانند سایر احکام دادگاه، قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر و در برخی موارد قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است. پس از طی مراحل اعتراض و قطعی شدن حکم، فسخ نکاح به طور رسمی مورد تأیید مراجع قضایی قرار می گیرد.

۵.۷. ثبت رسمی فسخ نکاح در دفاتر ازدواج و طلاق

پس از قطعی شدن حکم فسخ از سوی دادگاه، مرد باید با مراجعه به یکی از دفاتر رسمی ازدواج و طلاق، اقدام به ثبت رسمی فسخ نکاح نماید. این ثبت رسمی، به دلیل اهمیت و اعتبار اسناد رسمی، برای جلوگیری از هرگونه ابهام یا سوء استفاده در آینده، ضروری است.

۶. وضعیت حقوق مالی زن در صورت فسخ نکاح از طرف مرد

یکی از مهمترین پیامدهای فسخ نکاح، تعیین تکلیف حقوق مالی زن، به ویژه مهریه است. وضعیت مهریه در فسخ نکاح، بسته به زمان وقوع نزدیکی و دلیل فسخ، متفاوت خواهد بود:

۶.۱. تکلیف مهریه در فسخ نکاح قبل از نزدیکی

اگر فسخ نکاح از طرف مرد (به دلیل عیوب زن یا تدلیس او) و قبل از وقوع نزدیکی صورت گیرد، اصولاً زن حق دریافت مهریه را ندارد. در این حالت، اگر مهریه ای پرداخت شده باشد، مرد حق استرداد آن را خواهد داشت. این قاعده مبتنی بر این است که مهریه در ازای استمتاعات زوجیت و به عنوان عوض رابطه زناشویی در نظر گرفته می شود و قبل از آن، مهریه مستقر نشده است.

۶.۲. استثناء: مهریه در فسخ به دلیل عنن مرد

تنها استثنای مهم بر قاعده عدم تعلق مهریه قبل از نزدیکی، مربوط به فسخ نکاح به دلیل «عنن» (ناتوانی جنسی مرد) است. در این مورد، حتی اگر نزدیکی واقع نشده باشد و نکاح به دلیل عنن مرد فسخ گردد، زن مستحق نصف مهریه است. این حکم به منظور جبران ضرر زن و حمایت از او در قبال عیبی که مانع از شروع زندگی زناشویی طبیعی شده است، وضع شده است.

۶.۳. مهریه در فسخ نکاح بعد از نزدیکی

اگر فسخ نکاح از طرف مرد، پس از وقوع نزدیکی صورت گیرد، زن مستحق دریافت تمام مهریه است. در این حالت، با وقوع نزدیکی، مالکیت زن بر تمام مهریه استقرار یافته و فسخ نکاح تأثیری بر حق او در دریافت مهریه نخواهد داشت.

۶.۴. وضعیت مهریه در فسخ به دلیل تدلیس زن

یکی از مهمترین و کاربردی ترین استثنائات در مورد مهریه، وضعیت آن در فسخ به دلیل تدلیس (فریب در ازدواج) از سوی زن است. در این حالت، حتی اگر نزدیکی واقع شده باشد، زن حق دریافت مهریه را ندارد. دلیل آن این است که عقد بر پایه فریب منعقد شده و زن با حیله گری خود را مستحق مهریه کرده است. بنابراین، نه تنها مهریه به او تعلق نمی گیرد، بلکه اگر مهریه ای دریافت کرده باشد، مرد می تواند آن را مسترد کند و حتی در صورت وجود خسارت، جبران آن را از زن مطالبه نماید.

۶.۵. نفقه ایام عده

در فسخ نکاح، مانند طلاق، زن پس از انحلال عقد باید عده نگه دارد. در این مدت، زن مستحق دریافت نفقه ایام عده از مرد است، مشروط بر اینکه ناشزه نباشد. نفقه شامل مسکن، خوراک، پوشاک و هزینه های درمانی و بهداشتی است.

۶.۶. اجرت المثل ایام زوجیت

اجرت المثل ایام زوجیت به معنای مزد کارهایی است که زن در طول زندگی مشترک انجام داده و قصد تبرع (رایگان انجام دادن) نداشته است. اگر این موضوع در دادگاه اثبات شود، زن مستحق دریافت اجرت المثل خواهد بود، حتی در صورت فسخ نکاح از طرف مرد.

۶.۷. نحله

نحله نیز مبلغی است که با شرایط خاصی (مثل نداشتن اجرت المثل و طلاق به درخواست مرد) به زن تعلق می گیرد و ممکن است در موارد فسخ نکاح نیز مشابهت هایی داشته باشد، اما عمدتاً به طلاق مربوط می شود و در فسخ نکاح کمتر موضوعیت پیدا می کند.

درک دقیق تفاوت های فسخ نکاح و طلاق، به ویژه در مسائل مالی، برای مردان حائز اهمیت فراوانی است. مهریه در فسخ نکاح قبل از نزدیکی اصولاً ساقط می شود، مگر در عنن مرد. پس از نزدیکی، تمام مهریه تعلق می گیرد، اما در صورت تدلیس زن، مهریه حتی بعد از نزدیکی نیز به او تعلق نخواهد گرفت.

۷. نگاهی تحلیلی به چالش ها و نیاز به بازنگری در قانون مدنی

حقوق مربوط به فسخ نکاح در قانون مدنی ایران، ریشه در فقه امامیه دارد و به دلیل قدمت این احکام و تحولات اجتماعی و پزشکی، با چالش ها و نیازهایی برای بازنگری مواجه است.

۷.۱. محدودیت عیوب قانونی و پیشرفت های پزشکی

ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی، عیوب موجد حق فسخ را به صورت حصری و محدود برشمرده است. این در حالی است که با پیشرفت های چشمگیر علم پزشکی، بسیاری از عیوب ذکر شده (مانند جذام، برص، قرن و افضاء) اکنون قابل درمان یا کنترل هستند. این موضوع این پرسش را مطرح می کند که آیا با درمان کامل عیب، حق فسخ همچنان باید باقی بماند؟

همانطور که قبلاً ذکر شد، دیدگاه های فقهی و حقوقی متفاوتی در این زمینه وجود دارد. رویه قضایی نیز در حال حاضر به سمت بررسی موردی این مسائل سوق یافته است. به نظر می رسد منطق حقوقی و مصلحت خانواده ایجاب می کند که در صورت درمان قطعی و کامل عیب، که به طور کامل ضرر را از بین می برد، حق فسخ نیز منتفی شود. این امر به تحکیم بنیان خانواده کمک کرده و از انحلال بی دلیل عقد نکاح جلوگیری می کند.

۷.۲. عدم تعادل در عیوب موجد حق فسخ میان زن و مرد

بررسی مواد ۱۱۲۲ (عیوب مختص مرد) و ۱۱۲۳ (عیوب مختص زن) قانون مدنی نشان دهنده نوعی عدم تعادل در تعداد و ماهیت عیوبی است که برای هر یک از زوجین حق فسخ ایجاد می کند. برای مثال، جنون زن تنها در صورت وجود حین عقد برای مرد حق فسخ ایجاد می کند، در حالی که جنون مرد در هر زمان (قبل یا بعد از عقد) برای زن حق فسخ می آورد. این عدم تعادل، گاهی اوقات مورد انتقاد قرار گرفته و لزوم بازنگری در قوانین را برای ایجاد توازن و برابری بیشتر مطرح می سازد.

۷.۳. خلأ قانونی در مورد بیماری های جدید

قانون مدنی ایران در زمان تدوین، بیماری هایی را به عنوان عیوب موجد حق فسخ برشمرده که در آن دوران شایع و صعب العلاج بوده اند. امروزه، بیماری های خطرناک و واگیردار جدیدی نظیر ایدز و هپاتیت وجود دارند که می توانند زندگی مشترک را با چالش های جدی مواجه سازند. با این حال، این بیماری ها به صراحت در فهرست عیوب قانون مدنی ذکر نشده اند.

در غیاب تصریح قانونی، در موارد ابتلا به این بیماری ها می توان به قواعد تدلیس یا تخلف از شرط صفت (در صورت پنهان کاری یا شرط سلامت) استناد کرد. اما وجود یک حکم صریح قانونی برای این موارد، می تواند از پیچیدگی های دادرسی کاسته و شفافیت بیشتری را فراهم آورد. بسیاری از حقوقدانان معتقدند که قانونگذار باید با بازنگری و به روزرسانی قوانین، این بیماری ها را نیز به صراحت در فهرست عیوب موجد حق فسخ قرار دهد تا حقوق زوجین به نحو کامل تری حمایت شود.

نتیجه گیری

فسخ نکاح از طرف مرد، یک مکانیسم حقوقی مهم برای انحلال عقد ازدواج است که در صورت وجود عیوب خاص در زن یا فریب در ازدواج، حق خاتمه دادن به رابطه زوجیت را به مرد می دهد. این حق، با طلاق تفاوت های اساسی دارد و اعمال آن مستلزم رعایت شرایط و قواعد حقوقی خاصی از جمله فوریت، عدم علم به عیب و طی مراحل قانونی مشخص است. همچنین، وضعیت حقوق مالی زن، به ویژه مهریه، در فسخ نکاح بسته به زمان نزدیکی و دلیل فسخ، دارای قواعد ویژه ای است که شناخت آن برای مردان متأهل یا در شرف ازدواج، و همچنین وکلای خانواده، بسیار ضروری است. با توجه به پیچیدگی های حقوقی و نیاز به اثبات دلایل، مشاوره با وکیل متخصص خانواده قبل از هرگونه اقدام، توصیه می شود تا تمامی ابعاد پرونده به دقت بررسی و بهترین مسیر قانونی انتخاب شود.

دکمه بازگشت به بالا