«جامعه نگران» باب دل مسئولان
در مثل جای مناقشه نیست اما بر حسب تصادف ما هم کلی دلیل و انگیزه برای دلواپسی های بامزه به شرح زیر داریم.
![ئ](https://trendrooz.ir/wp-content/uploads/2025/02/6178938.jpg)
بخشی از نگرانی های ما …
– چرا پول مان روز به روز بی ارزش تر می شود و اجناس و ارز و طلا با ارزش تر؟
– صیانت از فضای مجازی کجای مان را صیانت کرد؟
– این حجم از پارازیت سرطان زا بر روی امواج ماهواره کی دمار از روزگارمان درمی آورد؟
– نتیجه کیک زرد لعنتی و سوخت هسته ای پیشکش؛ آیا انرژی هایی همچون بنزین و حتی مازوت عاقبت شان می رسد به بنزین سوپر؟
– چرا در سرما گاز و برق نداریم و در گرما آب و برق؟
– آیا در اثر استنشاق مازوت و دود خواهیم مرد یا در اثر تصادفات جاده ای بخاطر راه ها و خودروهای ناامن؟
– با توجه به فرارسیدن زمان زلزله ادواری تهران؛ کی و در چه حالی خاک بر سر خواهیم شد؟
– عاقبت کشورمان با اینهمه مهاجرت نخبگان و صاحبان سرمایه چه خواهد شد؟
– آینده جامعه ای که جوانانش ازدواج نمی کنند و اگر هم بکنند طلاق می گیرند چه می شود؟
– پیر و پاتال ها چگونه چرخ کشور را خواهند گرداند؟
– چرا توریست نداریم و تا دلتان بخواهد مسافرانی داریم که برای سفرهای خارجی له له می زنند؟
– دوا و درمان با نرخ های در حال صعود لحظه ای پیشکش؛ با این هزینه های کفن و دفن و مجالس ترحیم؛ مراسم مرگ بدون عزت مان چگونه برگزار خواهد شد؟
– نتیجه دمیدن دم به دم مسئولین؛ رسانه میلی؛ روزنامه توپخانه و… در شیپور جنگ و تهدید عالم و آدم؛ عاقبت به کجا ختم خواهد شد؟
– اصولا قدرت اول منطقه بودن را کجای دل مان بگذاریم؟
– آینده خودمان که معلوم است آتیه فرزندان مان چه خواهد شد؟
– بالاخره دشمنان چه بلایی سرمان خواهند آورد و این بار ترامپ چه چیزمان را پاره خواهد کرد؟
– نشانی مکان هایی که قرار بود برای اعتراضات مدنی؛ صنفی؛ سیاسی و … در نظر گرفته شوند دقیقا کجاست؟
– برنده درگیری های حجاب و عفاف تابستانه کدام طرف خواهد بود؟
– سروش صحت؛ عادل فردوسی پور؛ احسان علیخانی؛ علی ضیاء؛ علی دایی و… چرا معلق شدند؟
و …..
اما سوال اینجاست چرا ما باید همواره درگیر مسئله ای یا نگران اتفاقی باشیم؟
بگذارید موضوع را کمی بازتر کنیم …
عصر جارچی ها و رسانه های درباری
در روزگارانی نه چندان دور که نه سازمان مللی بود و نه حقوق بشری؛ حاکمان جهان برای بقای تاج و تخت شان روش های جالب و البته نسبتا خشنی داشتند. مثلا مردم را آنقدر با زندانِ همراه با اِعمال اَعمال شاقه و شکنجه و اعدام می ترساندند تا غلط کنند سرکشی و اعتراض کنند.
اما با این حال اکثر حاکمان القابی همچون: عادل؛ دادگر؛ کبیر؛ سایه خدا مهرگستر مهربان و… داشتند! دلیلش هم این بود که فقط خبرهای خوب و بعضا دروغ توسط جارچی های دربار و بعدها رسانه هایی تحت اختیار به گوش مردم بینوا رسانده می شد و طبیعی بود با این نوع از اطلاع رسانی عملکرد و کار شاهان از دید ملتی نادان و بی خبر از همه جا شاهکار باشد.
ظهور رسانه های اجتماعی
بتدریج پای رسانه های اجتماعی(خصوصا از نوع غیردولتی) به دنیای اطلاع رسانی باز شد و بالطبع پته حاکمان روی آب ریخته شد. حالا حاکمان مجبور بودند یا شدیدا فیلتر و سانسور و توقیف کنند یا قویا تکذیب. از طرفی دیگر؛ مردم هم با مقایسه وضع فعلی شان با سایر کشورها و ایضا افزایش سواد و دانش ؛ توقع شان برای دستیابی به حقوق مدنی ؛ آزادی های اجتماعی و رفاه مادی بالا رفت. پیدا شدن سر و کله انواع سازمان های حامی حقوق بشر و حتی حمایت از حیوانات برای حاکمان لاابالی و غالبا شکارچی شده بود قوز بالا قوز! سر به نیست کردن معترضان در سکوت خبری هم(مثلا در وان اسید) کار راحتی نبود. خلاصه اینکه هر چه احساسات عمومی در اثر ظلم و زور حاکمان بیشتر جریحه دار می شد حجم مطالبات و بازخواست عمومی به همان نسبت هم اضافه می شد.
در ادامه هم؛ برای فیلترها فیلترشکن اختراع شد و سانسوری ها و توقیفی ها بیشتر از مجازها و مورد تاییدها دیده شدند. لذا حاکمان امروزی برای بقا و دوام هر چه بیشتر خود؛ ناگزیر رو آوردند به روش های جدیدتری به شرح زیر:
تولید و انتشار انبوهِ اندوه و نگرانی
در این روش ابتدا حجم عظیمی از موضوعات مختلف برای دل شوره و نگرانی فراهم و منتشر می شوند و مردم بناچار برای حل و خلاصی از آنها بشدت درگیر و مشغول شان می شوند. اما بعد از مدتی مشکلات فوق به حدی می رسند که جامعه از حل آنها به شکل عینی و منطقی؛ ناامید و عاجز می شوند؛ لذا بناچار برای کنترل امور طبیعی زندگی خود به دو راه متوسل می شوند:
- توسل به ماوراطبیعه (فرق است با ماورابعدالطبیعه) و ترویج خرافه گری و مناسک گرایی.
- اتکا به سرگرمی های کاذب همچون: دود و دم و خماری و مستی و رابطه جنسی (بجای اینکه شیر بخورید تا آنقدر قوی شوید که دیواری را از زمین بردارید دمی به خمره بزنید تا دیوار خودش برود رو هوا!)
پرواضح است که هر دوی اینها باب دل حکومت هاست چراکه بدون دراختیار گذاشتن ابزار دردسرساز دموکراسی آنها را از واقعیت دور و به شکل صوری احساس کنترل و سهیم بودن در سرنوشت خود و آینده کشورشان را تلقین می کنند. واضح و مبرهن است در هر دو حالت هیچ نشانه ای از خشونت و ظلم علنی دیده نمی شود اما در عین حال مردم کمتر راغب به حضور در صحنه و دخالت مستقیم و موثر می شوند. چون آنها متقاعد شده اند این حجم از مشکلات با تصمیمات معمولی و عملیات عینی قابل حل نیستند و باید با مراقبه؛ تمرکز ؛ سیر در عالم هپروت و متافیزیک؛ و بی خیالی به کمک رابطه جنسی بر اداره امور مسلط شد. در بالا گفتیم: مانند همان شخصی که نمی توانست سنگی را بردارد و با خوردن چند پیک؛ سنگ خود به هوا رفت!
در هر دو شکل مردم همچون یک فرد هیپنوتیزم شده و بدون آنکه خود متوجه شوند در دست حاکمان قرار می گیرند چون شرائط و ضوابط غرق شدن در مناسک و مواد مخدر را هم حکومت ها با دست و دلبازی هر چه تمام تهیه و مهیا می کنند تا آنها برای برگزاری مراسم های مختلف آیینی مشکلی نداشته باشند – در عین حال مردم فکر می کنند رفتارشان کاملا از روی اراده و با آزادی مطلق است و آنها بدین شکل در اداره امور سهیم شده اند.
اما این روش به جز محسناتش؛ معایب و عوارض فراوانی هم دارد که از جمله تاثیرات القای نگرانی به جامعه؛ می توان به مواردی مانند مهاجرت و کاهش ازدواج اشاره کرد
اگر توجه کنید دلیل مهاجرت ها و عدم ازدواج ها بیش از آنکه مسائل اقتصادی باشد؛نگرانی از آینده است وگرنه در قدیم مشکلات اقتصادی بمراتب بیشتر از حالا بود اما زوج ها با کمترین امکانات وصلت می کردند و جوانان با صفر کار و باری را راه می انداختند. چون نگران آینده نبودند وبه آن امید داشتند.