توسعه و فقر در ایران؛ جامعه شناسی فقر جهانی / هیچ شاخص واحدی برای تعریف فقر وجود ندارد
![توسعه و فقر در ایران؛ جامعهشناسی فقر جهانی / هیچ شاخص واحدی برای تعریف فقر وجود ندارد](https://trendrooz.ir/wp-content/uploads/2025/02/6094925.jpg)
گروه اندیشه: توسعه ایران با یک معضل عمده روبه رو است؛ شاخص های بررسی برای مثال فقر همواره ثابت هستند و متناسب با شرایط جامعه تنظیم نمی شوند. برای مثال اگر سبد فقر در خانوار در دهه ۶۰ شمسی دارای هفت قلم کالای اساسی بوده در نیمه اول دهه ۱۴۰۰ نیز هنوز دچار تحول اساسی نشده است. این درحالی است که همه ابزارهای زندگی در این زمان دچار تحول اساس نسبت به گذشته شده اند. از این منظر باید تعریف فقر هم دچار تحول شود. مقاله زیر به طور نسبتا جامع به بررسی مفهوم پیچیده فقر پرداخته و چالش های موجود در تعریف و اندازه گیری آن را مورد تحلیل قرار داده است. به عبارت دیگر به ایراد اساسی که مطرح شد توجه کرده است. نویسنده با بررسی دیدگاه های مختلف از جمله دیدگاه های مطلق گرا و نسبی گرا به این نتیجه می رسد که فقر یک مفهوم چندبعدی و متغیر است که تعریف دقیق و واحدی برای آن وجود ندارد.در مجموع این متن به ما نشان می دهد که فقر یک مسئله پیچیده و چندبعدی است که نیازمند رویکردهای جامع و چندجانبه برای حل آن است. همچنین با درک بهتر ماهیت فقر و چالش های اندازه گیری آن می توانیم سیاست های مؤثرتری برای کاهش فقر و ایجاد جامعه ای عادلانه تر طراحی کنیم. با این رویکرد نویسنده تلاش دارد با توجه به نظریه های اندیشمندان تعریف فقر ابعاد فقر چالش های اندازه گیری فقر رویکردهای مختلف به اندازه گیری فقر و فقر به عنوان یک مفهوم اجتماعی را به تبیین بنشیند. نکات قابل تامل مقاله در توجه دادن مخاطب با به نسبیت فقر ابعاد چندگانه فقر چالش های اندازه گیری و اهمیت درک محلی از فقر است. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
****
فقرا به طور سنتی مسئولیت ایجاد مشکلات اجتماعی را بر دوش می کشند. تازه ترین اتهام علیه آن ها این است که باعث تخریب زیست محیط می شوند. این ادعا در گزارش کمیسیون بروندلند ذکر شده که: فقر عامل و تأثیر اصلی مشکلات زیست محیطی جهانی است. بنابراین تلاشی بیهوده است که بخواهیم در برابر مشکلات زیست محیطی ایستادگی کنیم و این مشکلات را کم کنیم اما توجهی به دیدگاه وسیع تر که عوامل اساسی فقر جهان و نابرابری بین المللی است نداشته باشیم.
تعریف فقر
فقر چیست؟ فقر یک عامل بحرانی است. تعریف فقر کار ساده ای نیست. همیشه درباره آنچه فقر را تشکیل می دهد اختلاف نظر وجود دارد. برخی از تحلیلگران فقر را از نظر میزان عایدی لازم برای تأمین معیشت خانواده در حد معینی با حداقل ملزومات غذایی پوشاک سرپناه و آموزش تعریف می کنند. این رویکرد استانداردی برای فقر مطلق ارائه می دهد. استانداردی برای فقر مطلق سطح عایدی ویژه ای را برای یک خانواده از نظر اندازه تعیین می کند که با آن می توانیم قضاوت کنیم که خانواده ای در وضعیت فقر زندگی می کند.
فقر می تواند نسبی باشد. احساس شخصی از فقر به عایدی دیگران در جامعه بستگی دارد. بنابراین رویکرد دوم به فقر معیار اندازه گیری آن از نظر نسبی است. زمانی می توانیم استانداردی برای فقر نسبی در نظر بگیریم که یک خانواده براساس میزان درآمدش در گروه های فقیر طبقه بندی شود که مثلاً عایدی آنها ۲۵٪ از درآمد متوسط خانواده های آن جامعه است. بنابراین استاندارد نسبی فقر فقر را نسبت به عایدی دیگران تعریف می کند.
انتخاب تعریف فقر تا حد زیادی تعداد فقرا و میزان درک از فقر را تعیین می کند. اگر استاندارد فقر مطلق انتخاب شود افزایش سطح زندگی واقعی بسیاری از خانواده ها به بالای خط فقر هدایت می شود. مطابق استاندارد فقر نسبی فقط برابر کردن توزیع درآمد می تواند فقر را از بین ببرد.
ابعاد چندگانه فقر و نحوه سنجش آن
بحث مفهومی در مورد فقر به معیارهای آن منتقل می شود. اما فقر چگونه سنجیده می شود؟ آیا صرفاً با سطح درآمد حاصل از خانوار یا افراد سنجیده می شود؟ آیا این موضوع در مورد عدم دسترسی به خدمات اجتماعی است؟ آیا این به درستی به عنوان عدم توانایی مشارکت فقرا از نظر اقتصادی اجتماعی فرهنگی یا سیاسی قابل درک است؟ برخی محققان و دست اندرکاران توسعه استدلال می کنند که فقر را می توان تنها از نظر ذهنی تعریف کرد در صورتی که برخی دیگر موضع مخالف خود را با این دیدگاه حفظ کرده اند. به عنوان مثال تاونزند استدلال کرده که: «فقر را می توان به طور عینی تعریف و به طور مداوم از مفهوم محرومیت نسبی استفاده کرد. این اصطلاح به صورت عینی و نه ذهنی درک می شود. می توان گفت افراد خانواده ها و گروه های از مردم در شرایطی که فاقد منابع لازم برای به دست آوردن انواع غذاها مشارکت در فعالیت ها و شرایط زندگی و امکانات معمولی هستند در فقر زندگی می کنند یا حداقل در جوامعی که به آن تعلق دارند از این لحاظ مورد تأیید یا تصویب قرار می گیرند. به راستی سعی و تلاش آنها برای دستیابی به منابع عایدی به حدی در سطح پایینی است که خانواده متوسطی که تحت سرپرستی فردی قرار دارد در واقع نمی تواند الگوهای یک زندگی معمولی آداب ورسوم و فعالیت های آنها را برآورده کرده و آنها مستثنا و جدا هستند.»
در این تعریف از فقر «هدف» دارای پیامدهایی برای سیاستی است که باید به رسمیت شناخته شوند. اگرچه همه جوامع راه های شناسایی و تلاش برای مقابله با مشکلات خود را دارند اما عالمان علوم اجتماعی بر تصمیم گیری ها تأثیر فزاینده ای دارند این تأثیر هم شامل ارائه اطلاعات است و هم به طور ضمنی یا صریح عمل کردن. تعریف واضحی از فقر اجازه می دهد مقیاس و درجه و همچنین ماهیت مسئله فقر مشخص شود و بنابراین این مقیاس را می توان به عنوان نوعی اقدام درمانی که ممکن است انجام شود مورد توجه قرار دهیم. به عنوان مثال چنین عملی نه تنها شامل سطح کلی مزایا بلکه تجدیدنظر در نسبیت بین مزایای دریافت شده توسط انواع مختلف خانواده ها است.
تعریف فقر به عنوان یک مفهوم دشوار است و حتا این تعریف می تواند به طور فزاینده ای بحث برانگیز شود. این مشکل ناشی از این واقعیت است که فقر یک اصطلاح دورگه (portmanteau) است و دارای معانی مشخص برای افراد مختلفی است. کلماتی مانند «بدبختی» «بد بودن» «ناتوانی» و «آسیب پذیری» اغلب در کنار «فقر» به کار می روند. فقر را می توان از نظر خارج کردن افراد از «شرایط زندگی و امکانات مرسوم و یا حداقلی» در جوامعی که متعلق به آن هستند و در آن زندگی می کنند یا آنچه معمولاً به عنوان «استاندارد مشارکت» خوانده می شود تعریف و مشاهده کرد. در تصویب و تأیید این تعریف جامعه اروپا اظهار داشت: «افراد فقیر به معنای اشخاص خانواده ها و گروه هایی از افراد به حساب می آیند که منابع آنها (مادی فرهنگی و اجتماعی) به حدی محدود باشد که آنها را از حداقل سطح قابل قبول زندگی در ایالتی یا جامعه ای که در آن زندگی می کنند خارج می کند.» این مشکل اساسی در تعریف و معنای فقر مباحث مربوط به سنجش فقر و سیاست های کاهش فقر را نیز دربرمی گیرد. اگرچه بیشتر مردم تصور عینی و بصری از فقر در تمامی موارد دارند اما این مفهوم از جهات مختلفی تعریف شده و هنوز هم در محافل دانشگاهی و سیاست گذاری موضوعی است که اختلاف نظرهای زیادی را به دنبال دارد. تنوع معانی وابسته به فقر مفهوم سازی و معنای عملیاتی و معیارسازی آن را دشوار و غیرقابل تحمل میکند.
در حالی که فقر را می توان به طور گسترده به عنوان فقدان بهزیستی یا ظرفیت ها تعریف کرد اما این مفهوم چندبعدی است و به اشکال مختلف تجلی می یابد. اگر تنها از یک معیار استفاده شود آنگاه تعریف فقر ناکافی به نظر می رسد. همچنین باید دانست که هیچ شاخص واحدی وجود ندارد که بتواند ابعاد فقر را به طور مناسبی اندازه گیری و معیاربندی کند. علاوه براین باید توجه داشت که فقر و نابرابری گرچه در برخی از نقاط با هم مرتبط هستند اما دو مفهوم مختلف هستند. درحالی که فقر به زندگی مطلق بخشی از جامعه (فقیر) مربوط می شود نابرابری به معیارهای محرومیت نسبی در زندگی به کل جامعه اشاره دارد. بنابراین برای یک نظرسنجی مانند سری پیمایش نظارت بر بهزیستی (WMS) که به عنوان مثال در کنیا مورد استفاده قرار گرفت شناخت ابعاد فقر بسیار دشوار بود. در تجزیه و تحلیل WMS فقر از نظر کل هزینه مصرف خانگی تعریف شده است. اگر کسی نتواند به مقدار توصیه شده برای مصرف روزانه انرژی غذایی تأمین کند یک خانواده فقیر محسوب می شود. میزان لازم برای دریافت مواد مغذی هر بزرگسال در طول روز عبارت از ۲۲۵۰ کالری به علاوه حداقل کمکی برای مصرف غیرغذایی است. تعریف مفهومی از آنچه فقرا را تشکیل می دهد فراتر از دستیابی به سطح بهزیستی مادی است تا حداقل انطباق معقول با معیارهای یک جامعه خاص باشد. خانوادهای که نیازهای کالری مصرفی خود را برآورده نمی کند اما درآمد نسبتاً بالایی دارد فقیر محسوب نمی شود.
نسبیت در تعریف فقر
این پرسش ایجاد می شود که آیا در نهایت می توان دید مطلق گرایانه ای در تعریف فقر داشت. آمارتیا سن استدلال متقاعد کننده ای را ارائه می دهد و می نویسد: «در نهایت فقر را باید در نظر داشت که در اصل یک مفهوم مطلق است.» البته این درست است که «یک هستۀ مطلق غیرقابل بازگشت» برای مفهوم فقر وجود دارد. اگر کسی گرسنه باشد حتی اگر تمامی افراد نیز گرسنه باشند همگی فقیر هستند. اما وقتی فرد از موارد شدید دور شود اظهار ادعای القاء کردن به نفس یا ایجاد اعتمادبه نفس دشوارتر می شود. به عنوان مثال با وجود چندین دهه کار توسط متخصصان تغذیه و فیزیولوژیست ها ما هنوز نمی دانیم حداقل کالری دریافتی لازم برای تغذیه مناسب به چه میزان است. برای موقعیت مطلق گرایانه ناخوشایندتر همان طور که برخی ادعا می کنند ما حتی نمی دانیم آیا افراد واقعاً نیازهای ثابت دارند یعنی آیا بدن قادر به تنظیم کمبود مداوم کالری است و از این طریق در واقع از «کم تغذیه شدن» جلوگیری می کند.
در قرن هجدهم آدام اسمیت بیان کرد که «نیازها» با «عرف» تعیین می شود و از این رو فقر نسبی است. وی نوشت: «من براساس ضرورت ها می فهمم نه تنها کالاهایی را که برای حمایت از زندگی ضروری هستند بلکه هرچه عرف کشور باشد برای افراد معتبر حتی پایین ترین مرتبه بی ضرر است.» ترون دومونتاگون با صراحت ادعا می کند که «فقر با مقایسه ها اندازه گیری می شود.». این هیچ ارتباطی با نیاز فیزیولوژیکی به کالری ندارد.
بااین حال دیدگاه مطلق گرایانه درباره فقر به نتایج تحقیقات فیزیولوژیکی بستگی ندارد. بسیار پیچیده تر از آن است. نه تنها بر نیاز مطلق به تغذیه مناسب بلکه بر نیاز به پناهگاه مناسب زندگی محترمانه و بدون شرم تأکید می شود. نیاز به نجابت احترام به خود و جلوگیری از شرم نیازهای مطلق هستند اما کالاهای مورد نیاز برای تحقق این نیازهای اجتماعی تعریف شده با رشد متوسط افزایش می یابد. از این طریق نیازها یا توانایی های مطلق به نیازهای نسبی کالاها و عایدی تبدیل می شوند.
شاید در اینجا بین نسبی گرایان و مطلق گراها به اندازه کافی اشتراک های بسیاری وجود داشته باشد تا بحث بیشتری ضروری نباشد. اما هنگامی که پذیرفته می شود نیازها یا حداقل برخی نیازها از نظر اجتماعی تعریف می شود ما بسیار نزدیک هستیم که بپذیریم فقر به معنای اجتماعی تعریف شده یا قابل تعریف هست. یعنی فقر نه یک رابطۀ بین یک شخص و نه یک کالا است و نه رابطه ای بین شخص و یک مجموعه از نیازها و قابلیت های (تعریف شده اجتماعی). فقر یک رابطۀ بین یک شخص و شخص دیگر است. این تفسیر از ماهیت فقر با نیروی بیشتر از تحقیقات مارشال سهلینز و دیگران در مورد اقتصاد افراد بسیار «بدوی» «عقب مانده» و «فقیر» پدید آمده است. انسان شناسان اقتصادی نشان داده اند که این مردم «بدوی» در واقع از نظر سطح زندگی در سطح پایین تری قرار دارند. بااین حال آنها همچنین از اوقات فراغت زیادی برخوردار هستند در تقسیم اموال خود با دیگران سخاوتمند هستند به اصل مساوات اعتقاد دارند و از همه مهم تر خود دیگری یا جمعی را فقیر نمی دانند. همان طور که سهلینز می نویسد: بدوی ترین مردم جهان دارایی و اموال کمی دارند اما فقیر نیستند. فقر کالای معینی نیست و همچنین فقط رابطه ای میان وسایل و اهداف وجود ندارد؛ مهم تر از همه این یک رابطۀ بین مردم است. فقر یک وضعیت اجتماعی است. به همین ترتیب فقر اختراع تمدن است. اگر تمدن فقر را اختراع کرده و اگر وضعیت اجتماعی آن را تعریف کرده احتمالاً انسان در جامعه از طریق مؤسساتی که آفریده یا در صورت نیاز از طریق نهادهای جدید می تواند فقر را از بین ببرد.
تعاریف عملیاتی از فقر نه به صورت اصطلاحات نسبی گرایانه بیان شده و نه به طور جامع در مورد مفاهیم کلیدی منابع و سبک های زندگی پایه گذاری شده است. این نگرانی در مورد مفاهیم محدودتر درآمد و حفظ کارایی بدنی بوده است. در رابطه با اکثر اقتصادهای درحال توسعه فقر به وضوح تعریف نشده است. اما موضوع فقر محدود به بحث در مورد مفاهیم فقر «نسبی» و «مطلق» است بحث دیگری مطرح نیست. تعریف فقر و معیار اندازه گیری آن تحت تأثیر کار رونتری دقیق تر درک می شود و ما در سطور ذیل آن را مورد بحث قرار می دهیم.
تعریف فقر از نظر تاریخی
از نظر تاریخی تعریف اقتصادی استاندارد از فقر از نظر عایدی و مصرف به سال ۱۸۹۲ و کارهای بوث Booth و رونتری Rowntree در ویکتوریا انگلستان باز می گردد. بااین حال این کار توسط دانشمندان معاصر اجتماعی به دنبال تعریف گسترده تر و فراگیرتر از بدبختی در هر دو کشور توسعه یافته و در حال توسعه به چالش کشیده شده است.
در میان مطالعات اولیه فقر کار رونتری مهم ترین مطالعه است. او تعریف محدودی از فقر اولیه از نظر خطوط فقر مبتنی بر مواد مغذی داشت. در ۱۸۹۹ وی اطلاعات مفصلی را در مورد خانواده ها در «یورک» جمع آوری کرد. وی خانواده هایی را تعریف کرد که «درآمد کل آنها برای بدست آوردن حداقل ضروریات برای صرفه جویی در بهره وری جسمی در فقر اولیه کافی نبود.» رونتری از کار آتاتور که متخصص تغذیه آمریکایی است و بر روی رژیم های غذایی زندانیان اسکاتلندی آزمایش کرده بود استفاده کرد تا دریابید که چگونه غذاهای مغذی برای حفظ وزن بدن ارتباط دارد. رونتری میانگین نیازهای غذایی بزرگسالان و کودکان را برآورد کرد و این نیازها را به مقادیر غذاهای مختلف و از این رو به معادل نقدی این غذاها تبدیل کرد. وی به هزینه های غذا هزینه های دیگری افزود: حداقل مبالغ مربوط به لباس سوخت و وسایل خانگی با توجه به اندازه خانواده. اجاره به عنوان یک افزودنی غیرقابل اجتناب از محاسبه هزینه ای است و به طور کامل در محاسبه های هزینه زندگی تأثیر می گذارد. بنابراین اگر درآمدهای منفی اجاره از خط فقر کم شود باز هم یک خانواده در فقر به سر می برد.
تقریباً تمام مطالعات بعدی عمیقاً تحت تأثیر این کاربرد مفهوم امرار معاش قرار گرفتند. با سازگاری جزئی براساس روش های رونتری بررسی هایی در انگلستان آفریقای جنوبی کانادا و تانزانیا انجام شد. استاندارد معیشت به عنوان محک اندازه گیری یا پایه ای برای توصیه حداقل نرخ تأمین اجتماعی و حداقل عایدی در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفت. در سال های اخیر از روش او برای اندازه گیری فقر در کشورهایی مانند کنیا استفاده شده است.
اما استانداردهایی که به تصویب رسید دفاع از آن را دشوار کرد. برآوردهای رونتری از هزینه های ضروری غیر از مواد غذایی یا بر اساس عقاید خود او و دیگران در مورد لباس بر هزینه واقعی آنها برای خانواده های فقیر انتخاب کوچکی بوده و کمترین هزینه را بر آنها تحمیل کرده است. آیا هزینه واقعی فقیرترین خانواده ها بیانگر هزینه های خاصی است که آنها نیاز دارند؟ نه در مطالعات خود و نه در مطالعات مشابه معیارهای نیاز مستقل از قضاوت شخصی یا حداقل مبالغی که برای برخی کالاها صرف شده اند مطرح نشده است.
در نگاه اول در مورد غذا به نظر میرسد معیارهای مستقل از نیاز تولید شده است. اما مراحل رونتری سه دلیل اصلی را مقصر شناخته است. اول برآورد مواد مغذی مورد نیاز به طور متوسط بسیار گسترده بود و از نظر سن و ترکیب خانواده متفاوت نبود البته هنوز هم از نظر شغل و فعالیت در خارج از کار کمتر است. در مرحله دوم غذاهایی که برای برآورده کردن این نیازها انتخاب شده اند با هدف تأمین مواد غذایی کم مصرف با کمترین هزینه به جای مکاتبات با رژیم های غذایی که در بین طبقات کارگر که فقیرتر هستند به طور دلخواه انتخاب شده اند. سرانجام هزینه مواد غذایی در کل هزینه های زندگی درصد بسیار بالاتری را نسبت به تجربه عادی تشکیل می دهد. در رابطه با بودجه و آداب ورسوم زندگی افراد عادی تنظیم بودجه معیشت نامتوازن بود.
تطبیق روش رونتری جواب داده و در بسیاری از کشورها از جمله کنیا در حال استفاده است. برنامه توسعه ملی کنیا ۱۹۷۹-۱۹۸۳ تحت عنوان ملاقات با «نیازهای اساسی» از روش تغذیه ای رونتری استفاده کرد. یک استاندارد اساسی از کیفیت غذایی توسط وزارت برنامه ریزی اقتصادی ارائه شد و این استاندارد به مقادیر انواع مواد غذایی سازگار با ترجیحات خانواده های کنیایی تبدیل شد. این به نوبه خود سپس به حداقل هزینه خرید در بازار تبدیل شد. سرانجام با استناد به میانگین مبالغ صرف شده برای سرانۀ غذا به عنوان بخشی از کل عایدی (برگرفته از بررسی هزینه های مصرف کننده) فرض بر این بود که هزینه های غذا درصد مشخصی از کل عایدی مورد نیاز خانواده های سه یا چند نفر را تشکیل می دهد.
نقدی بر استدلال های موجود در باره فقر
تعدادی از نکات موجود در استدلال می تواند مورد انتقاد قرار گیرد. اول و مهم تر از همه شاخص های فقر به صورت دوره ای تعریف نمی شود تا محاسبه نیازها تغییر یابد. جامعه ای که به سرعت در حال تغییر است مانند کنیا آداب ورسوم رژیم غذایی به سرعت تغییر می کند و برآورد نیازها باید به طور مکرر بررسی شود. در غیر این صورت خطر خواندن نیازهای نسل فعلی به نظر می رسد وجود داشته و گویی آنها از گذشته ها وجود داشته اند. مواد غذایی متفاوتی پردازش می شوند و هر از گاهی به شکل های جدید اعم از دستورالعمل یا بسته بندی ارائه می شوند. قیمت های واقعی ممکن است بدون هیچ گونه بهبودی در محتوای تغذیه افزایش یابد. هیچ شاخص قیمتی نمی تواند به درستی با تغییرات در مواد تشکیل دهنده کیفیت و در دسترس بودن و «نیاز به کالاها و خدمات» برابری کند. هیچ روش مشخصی برای چگونگی تنظیم خط فقر برای انطباق با تغییرات در بهره وری وجود ندارد.
در مرحله دوم نیازهای غذایی به طور محدود تعریف می شود. هزینه خرید یک رژیم غذایی با حداقل میزان کیفیت مناسب برای خانواده ها نوع و کیفیت خرید آنها و مهارت انجام شده در تهیه و خرید غذا را محدود می کند. هیچ چیز اضافی برای وعده های غذایی مجاز نیست و مقادیر فقط برای استفاده موقت یا اضطراری در هنگام کمبود بودجه کافی است. تعاریف اساسی کیفیت رژیم غذایی به اندازه کافی با عملکرد واقعی نقش های شغلی و اجتماعی در ارتباط نیست. برآورد نیازهای غذایی در واقع شامل یک عنصر بزرگ تر برای فعالیت هایی است که از نظر اجتماعی و شغلی مشخص شده تا فعالیت هایی که از نظر بیولوژیکی و فیزیولوژیکی تعیین می شوند را پاسخ دهد. علاوه براین آشکارا براساس سابقۀ بین افراد و جوامع تفاوت وجود دارد. در حالی که ممکن است به نظر برسد که به طور متوسط نیازهای غذایی معقول باشد مطالعات تجربی رژیم های غذایی در رابطه با درآمد و فعالیت ها باید انجام شود تا مشخص شود که آیا این روش در واقع به اندازه کافی منطقی است.
سرانجام سؤال از یافتن معیارهای نیازهای دیگری غیر از غذا با برآورد هزینه های غذا از بین می رود و سپس در نظر گرفتن آن به عنوان درصد ثابت از کل بودجه بیان شده ضروری است. این درصد برای خانواده های مختلف متفاوت است و به خصوص برای خانواده های که مزرعه کوچک تری از سایر خانواده ها دارند بسیار متفاوت است. بنابراین درصدها چگونه انتخاب می شوند؟ این مسئله مشکل برانگیز در مورد کل روش معتبر است. یکی از محققان این گونه شرح داده است: فقر مانند زیبایی در چشمان شاهد نهفته است. فقر یک داوری عادلانه است. این چیزی نیست که فرد بتواند آن را تأیید یا اثبات کند مگر با استنباط و پیشنهاد حتی با اندازه گیری خطا. برای گفتن این که چه کسی فقیر است از انواع قضاوت های ارزشی استفاده کنید. مفهوم باید با هدف محدود شود و باید توسط آن ارائه شود. در اداره تأمین اجتماعی [ایالات متحده] فقر برای اولین بار از نظر موضوع عمومی یا سیاسی تعریف شد؛ به چه تعداد و به کدام افراد مایل بودیم نگرانی مربوط به سیاست را هدایت کنیم.
این نقل قول ممکن است هوشمندانه نوشته شده باشد اما به سختی قابل اطمینان است. معیارهای اقتصادی و اجتماعی نمی تواند فقط به تصورات بسنده کند یا حتی از نظر سیاسی قابل قبول باشد این معیارها باید بر تعاریف قابل توجه از شرایط اجتماعی نیز تأثیر بگذارد. استفاده از این موارد ممکن است دشوار باشد. در هر رویکردی هر چند به خوبی توسعه یافته باشد باز هم مشکلات و معایبی وجود دارد. در تجزیه و تحلیل نهایی ممکن است تعریف فقر بر قضاوت های ارزشی تکیه کند. اما این بدان معنا نیست که یک تعریف نمی تواند عینی باشد و نمی توان آن را از نظر اجتماعی یا فردی متمایز کرد.
منابع:
۱. گریبر دیوید؛ بدهی پنج هزار سال نخست؛ ترجمۀ علی معظمی؛ نشر چشمه تهران زمستان ۱۴۰۱.
۲. عجم اوغلو رابینسون؛ چرا ملت ها شکست می خورند ریشه های قدرت ثروت و فقر؛ ترجمۀ میردامادی نعیمی پور؛ انتشارات روزنه تهران ۱۴۰۱.
۳. راولز جان؛ عدالت به مثابه انصاف؛ ترجمۀ عرفان ثابتی؛ انتشارات ققنوس؛ تهران چاپ اول ۱۳۸۳.
۴. استیگلیتز جوزف؛ جهانی سازی و مسائل آن؛ ترجمۀ حسن گلریز؛ نشر نی تهران ۱۳۸۳.
۵. استیلر دن؛ جامعه بازار؛ ترجمۀ حسین قاضیان؛ نشر نی تهران ۱۳۸۶.
۶. سن آمارتیا؛ اندیشه عدالت؛ ترجمۀ احمد عزیزی؛ نشر نی تهران ۱۳۹۴.
۷. سن آمارتیا؛ توسعه یعنی آزادی؛ ترجمۀ محمدسعید نوری؛ نشر نی تهران ۱۳۸۳.
۸. لندر دیوید؛ ثروت و فقر ملل؛ ترجمۀ ناصر موفقیان؛ نشر گام نو تهران ۱۳۸۴.
بیشتر بخوانید:
هشدار درباره یک فاجعه در ایران/ ارز واردات دارو را محدود می کنید بیمه ها هم هزینه ها را گردن نمی گیرند/ کیفیت داروهای ایرانی پایین است
یک جامعه شناس: مشکلات معیشتی عامل قتل های خانوادگی/ رسانه ملی مروج خشونت است / مردم دیگر لبخند نمی زنند
بحث داغ نیلی و مومنی بر سر راه حل توسعه و مسایل ارزی / اول رفع تحریم ها یا اول اصلاح سیاست ها و ساختار داخلی
مومنی : آقای پزشکیان از شوک درمانی بپرهیزید/ بانکهای خصوصی در تحریک دولت به سمت اجرای سیاستهای تورم زا نقش دارند
اتمام حجت تاریخی مسعود نیلی؛ آخرین شانس برای نجات امید / ویژگی اصلی دولت چهاردهم: ایجاد توافق و اجماع برای عبور از بحران ها / ۲ مقاله راهگشا