تجزیه و تحلیل سبکهای هنری در بازیهای معروف
هنر به عنوان یک عرصه گسترده، شامل بسیاری از سبکها و جریانهای مختلف است.این توضیحات تنها نمونهای بسباشد و هنر همچنان پوشیده از بسیاری از جریانها، سبکها و اندیشههای دیگر است. امیدوارم این مشخصات خلاصه به شما در درک بهتر دنیای هنر کمک کند.البته این فقط نمونهای خلاصه از سبکهای هنری است و هنر همچنین شامل بسیاری از جریانها و سبکهای دیگر میشود که مطمئناً کسی منکر نازل بودن سطح فهم و درک بصری جامعه ما از آثار هنرهای تصویری نیست. کمتوجهی هنرمندان، فرهیختگان، نویسندگان و منتقدان عرصهی هنر، در گریز مخاطبین و آحاد جامعه از هنرهای تجسمی و تصویری بیتاثیر نیست.
- رنسانس : جریان هنری در ایتالیا در قرون وسطایی که هنرمندان آن به مفهوم دوباره زنده کردن هنر یونان و روم بازگشتند.
- باروک : سبک هنری در اروپا در قرن 17 که با تمرکز بر جزئیات غنی، نورپردازی و حرکات پویا مشهور است.
- رمانتیسم : جریان هنری در قرن 18 و 19 که بر تجربه شخصی، احساسات عمیق و طبیعت تأکید دارد.
- انطباعیسم : جریان هنری در قرن 19 که با تمرکز بر تأثیر نور و رنگ و نقاط کوچک مشهور است. نقاشان این سبک تلاش میکنند تا تأثیر اولیه و لحظهای را ثبت کنند.
- اکسپرسیونیسم : جریان هنری در قرن 20 که بر بیان درونی و احساسات شدید تمرکز دارد و از طریق استفاده از رنگهای زنده، خطوط خشن و شکسته و شکلهای غیر واقعی ابراز میشود.
- کوبیسم : جریان هنری در قرن 20 که با شکستن شیوههای سنتی نمایش اشیاء و تشکیل چند زاویهای آنها مشهور است.
- سوررئالیسم : جریان هنری در قرن 20 که بر بیان غیرمنطقی و رویاپردازی تمرکز دارد و از طریق ترکیب عناصر ناگهانی و غیرمنتظره، واقعیت را به چالش میکشد.
- اپ آرت : جریان هنری معاصر که با استفاده از تکنولوژی رایانه و تلفن همراه، هنرمندان امکان خلق آثار هنری تعاملی و متنوع را در قالب برنامهها و بازیهای رایانهای فراهم میکند.
- کلاسیسیسم : جریان هنری در قرن 18 که الهام گرفته از هنر یونان باستان و روم باستان است. آثار کلاسیک معمولاً از ترتیب، تعادل و آرمانهای ایدئالیستی برخوردار هستند.
- آئولیسم : سبک هنری در قرن 19 که تمرکز اصلی آن بر تصویرسازی زندگی روستایی و کشاورزی است. این سبک تلاش میکند تا زندگی ساده و معصومانه مردم روستا را به تصویر بکشد.
- آبستره : جریان هنری در قرن 20 که بر تجسم عواطف، حالتهای روحی و اثرات رنگی و خطی تمرکز دارد. آثار آبستره به صورت غیرمنظم و غیرقابل تمییز از واقعیت ترسیم میشوند.
- 12. مدرنیسم : جریان هنری در قرن 20 که تلاش میکند تا با شکستن قوانین سنتی و بازنگری در مفهوم هنر، تجربههای نو و نوآورانه را ارائه دهد. این جریان شامل جریانهای مختلفی مانند ایمپرسیونیسم، کوبیسم، سوررئالیسم و غیره است.
- پاپ آرت : جریان هنری در دهه 1950 و 1960 که تأثیرات فرهنگ جامعه مصرفی و رسانهها را در هنر بررسی میکند. آثار پاپ آرت معمولاً از عناصر گرافیکی پراکنده، شعارها و نمادهای قابل تشخیص استفاده میکنند.
- هایپررئالیسم : جریان هنری در قرن 20 که با تمرکز بر ترسیم دقیق و واقعگرایانه اشیاء و صحنههای واقعی، تأثیر غیرمنتظرهای ایجاد میکند. آثار هایپررئالیستی به شکلی بسیار دقیق و جزئی ترسیم میشوند.
- نئواکسپرسیونیسم : جریان هنری در دهه 1980 که بر بازگشت به بیانیهها و عواطف شخصی و بیان خشونت و عجیبگویی تمرکز دارد. آثار این سبک معمولاً قوی، تلاشمند و پرانرژی هستند.
لزوم پرورش و ارتقای سطح دانش بصری افراد جامعه از وظایف رسانههای جمعی و نویسندگان دلسوز و صاحب دغدغههای فرهنگی است.در این سلسله نوشتار میخواهیم پابهپای هم بیاموزیم که چگونه با یک اثر هنری همانند یک تابلوی نقاشی ارتباط برقرار کرده و با جسارت تمام دست به تجزیه و تحلیل آن بزنیم. آشنایی با انواع سبکهای هنری در بازیهای رایانهای و ویژگی های آنها را در این مقاله بیان میکنیم.
سعی میشود مطالب هر بخش موجز و مختصر و در حد حوصله و وقت خوانندگان تقدیم شود.در بخش نخست به مبانی نظری تجزیه و تحلیل نقاشی پرداخته شده و در نوشتارهای بعدی با انتخاب نمونههای مشهور از این آثار به زبانی ساده و کاربردی به تحلیل آن خواهیم پرداخت. صبر و شکیبایی و علاقمندی خوانندگان گرامی را طالبیم.
نظرگاه
1. اگر این اصل را بپذیریم که هر هنرمند واجد “فن و تکنیک” در آفرینش اثر هنری، ناچار از بکارگیری “تخیل” و گزینش سوژههایی فراتر از واقعیت بیرونی است. پس ورود عواطف و احساسات هنرمند به عنوان عصارهی تکمیلکنندهی اثر به درون آن ضرورت بعدی است: فن+تخیل+عواطف=خلق اثر هنری
2. هر اثر هنری که ترکیبی است از تخیل و احساسات هنرمند، قطعاً نمیتواند با یک قالب منجمد و غیرمنعطف مورد تفسیر قرار گیرد.لذا هر مخاطبی در مواجهه با اثر هنری برداشت و فهم خاص خود را دارد. این بدین معنا نیست که تفسیر و تاویل اثر هنری بیضابطه و بدون منطق است. اما میتوان ادعا کرد که منطق و استدلال خاص خود را در بطن خود میآفریند.
3. هر شخصی بسته به میزان آشناییاش با آثار هنری و شیوههای بیان هنرمند از یک سو، و توانایی در بکارگیری ذوق و دقت نگاه خود، قادر است به برداشت منطقی عمیقتری از یک اثر هنری دست یابد و زوایایی را به جستجو بنشیند که در اثر هنری بر ضمیر ناخودآگاه مخاطبین موثر میافتد، بدون آنکه آگاهانه متوجه آن باشند.
در متن حاضر میخواهیم راههای سادهی ورود به دنیای تحلیل یک اثر هنری (در اینجا نقاشی) را تجربه کنیم. هدف نهایی پرورش درک و دریافت بصری زیباییشناختی شاهکارهای عالم تصویر است. قطعاً نگاه تیزبین و موشکافانهی هر فرد علاقمند و با ذوق، در کنار مطالعهی مکتوبات عرصهی هنری، به کشف رازها و پیچیدگیهای بیشتری منجر خواهد شد که سرآخر لذتی وصفناپذیر را برای وی به ارمغان میآورد.
گام اول
از خود بپرسیم:
این اثر هنری متعلق به کیست؟ کی و کجا خلق شده است؟ پیشینه و تجربه صاحب اثر چیست؟ این اثر چه کارکردی را در بر دارد؟ عکسالعمل مخاطبین و جامعه در قبال ظهور اثر چگونه بوده است؟ این اثر متعلق به کدام نحله و مکتب هنری است؟این سوالات منتج به پاسخهایی خواهد شد که مکمل تحلیل اثر و مقوم استدلالهای ما از مضمون و محتوای آن است.
گام دوم
توجه به موضوع اثر.
موضوع اثر تمایل جدی هنرمند به امور پیرامونش را افشا میکند. چه چیزی در زندگی هنرمند آنقدر مهم است که موضوع نقاشی او را به خود اختصاص داده است؟ تصویر خیابانی آشفته و پر از زباله و سطحی ترکخورده، منطقهای فقیرنشین از یک شهر را تداعیگر است. تصویر گلدانی در قاب یک پنجرهی بسته و چهرهی دختری جوان با لباسی فاخر در کنار آن، تنهایی مفرط یک “زیبایی دستنخوردهای” را القا میکند.
گرچه مدافعان سرسخت “فرم” (فرمگرایان)، سعی در بیتفاوت جلوه دادن خود نسبت به موضوع یک اثرند، اما عمدهی مخاطبین علاقمندند تا شاهد موضوعی باشند از دنیای واقعی با پرداختی هنرمندانه، که خود یا همنوعانشان در مسیر زندگی خود با آن مواجه و درگیرند.
گام سوم
التفات به فرم و شکل اثر.
اجزایی از یک تابلوی نقاشی که با کنار هم قرار گرفتن، روابطی را شکل میدهند که فرم آن اثر را میسازد. در نتیجه فرم اثر شمال: 1) عناصر بصری و 2) ترکیببندی است.
1) عناصر بصری – خط، رنگ، درجهی تیرگی و روشنایی (تونالیته)، شکل، بافت و فضا همگی عناصر بصری یک اثر هنری را تشکیل میدهند.
این عناصر نخستین چیزهایی است که چشم بیننده دریافت میکند. به عنوان مثال یک نقاشی با رنگهای ملایم و خطوط منحنی، احساس نرمی و لطافت را به ما منتقل می سازد. خطوط ناهموار، اشکال دندانهدار و رنگهای تند اثری تکاندهنده را میآفریند.
2) ترکیببندی – نوع رابطهی بین عناصر بصری که ذکر شد و نحوهی قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر، ترکیببندی اثر را میسازد. نوع این روابط درک ما از اثر هنری را شکل میدهد و حتی کیفیت و قدرت تاثیرگذاری آن را تعیین میکند.
هر چند میتوان بینهایت رابطه میان عناصر بصری متصور شد، اما سه اصل کلی در درون این روابط حاکم است که یک اثر را حداقل در اندازهی کلاسیک آن، به اثری هنری تبدیل میکند. این اصول عبارتند از: هماهنگی، وحدت و تنوع.