بین الملل

«مسئله چین» و سخنی با نامزدهای دولت چهاردهم ایران

تکرار مکرر چین و مسائلش در مناظرات تلویزیونی به وضوح از دغدغه نامزدهای ریاست جمهوری ایران در خصوص کار با این کشور حکایت دارد و گواه آن است که امروز کار با پرجمعیت ترین کشور جهان نه تنها برای ایرانیان که بیش از صد کشور جهان ابعادی راهبردی و منافعی غیرقابل چشم پوشی یافته است؛ و این فضا تا به آنجا پیش رفته که حتی رقبای این کشور از جمله ایالات متحده، ژاپن یا استرالیا نیز در ردیف نخستین شرکای تجاری اش قرار گرفته اند. بنابراین تمرکز نامزدهای آتی سردمداری دستگاه اجرایی کشور بر این حوزه از جمله مسائل مهمی است که طبعا تاثیرات بسزایی را در امور مختلف امروز و فردای ایران زمین بر جای خواهد گذاشت.

البته مواضع برخی نامزدهای کنونی در طرح مسائل مربوط به تعاملات دیپلماتیک کشور با شرق و غرب عالم و طرح مباحثی چون غربگرا بودن عده ای و شرق گرا بودن عده دیگر را می توان به باد نقد گرفت و از قضا در خصوص چین شواهد بسیاری خلاف آن را بدست داد که بیانگر آن است که بسیاری از گام های مهم رابطه با چین به عنوان بخش مهمی از سیاست نگاه به شرق در دولت های مشهور به کمتر شرق گرا برداشته شده و حتی در مواردی شاهد برخوردهایی خارج از انتظار از سوی چین با دولت های منصوب به نگاه شرق گرا در ایران بوده ایم!

با علم به این اصل که کار با کشور چین موضوعی چند لایه و پیچیده است که باید در جای خویش بطور دقیق مورد بررسی قرار بگیرد اما با توجه به مباحث مطرح شده طی روزهای اخیر ذکر نکاتی چند خطاب به نامزدهای گرامی چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری کشور از سوی راقم این سطور به عنوان فردی با تمرکز مطالعاتی بر حوزه چین، در خصوص این موضوع مهم و مورد توجه نقش آفرینان سیاسی کشور خالی از لطف نخواهد بود:

  1. بر خلاف برخی ادعاهای مطرح در فضای رسانه ای کشور، نفس روی کار آمدن کدام فرد یا جریان از میان نامزدهای فعلی ریاست جمهوری به طور مستقیم رابطه ایران با چین را تحت الشعاع قرار نمی دهد و در این خصوص این «عملکرد» دولت ها و ایجاد «منافع متقابل» با طرف چینی است که تعیین کننده خواهد بود. به قول دنگ شیائوپینگ، معمار اصلاحات و درهای باز چین، گربه سیاه و سفید برای پکن تفاوتی ندارد، اینکه موش بگیرد و اینکه چه موشی بگیرد اهمیت دارد!
  2. باید توجه داشت که در طول سال های روابط تهران و پکن بارها شاهد نگاه پراگماتیک و مصلحت گرای چینیان به مناسبات دو کشور بوده ایم: «چارچوب مشارکت جامع راهبردی» که در سفر شی به ایران و دیدار با رهبر انقلاب تعیین و نهایی شد در ایام دولت دکتر روحانی و پس از انعقاد برجام صورت گرفت؛ «برنامه ۲۵ ساله همکاری های دو کشور» نیز برغم برخی کم کاری ها و تاخیرها با منسجم شدن و تمرکز سیاست خارجی دولت دوازدهم بر کار با چین در همان دولت (با افزوده شدن مکانیزم دکتر لاریجانی) به امضا رسید؛ باز همانگونه که شاهد بودیم دولت شهید رییسی برغم ظرفیت خوبی که در آغاز برای کار با چین داشت و با وجود برخی اقدامات که در ماه های پایانی آن به ثمر نشست، توفیق چندانی در «کار راهبردی» با چینی ها نیافت؛ یا در ایامی که در دولت احمدی نژاد خرید نفت ایران از سوی چین در اوج خود بود با رفتارهای خارج چارچوب و غیرمنطقی دولت وقت، رای غیرمنتظره چین به قطعنامه شورای امنیت و شورای حکام علیه ایران به وقوع پیوست. مرور تمام این موارد و نمونه های دیگر چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در ایام سازندگی و چه روزگار کنونی همگی گواه این مدعایند که سیاست خارجی چین بعنوان یک سیاست خارجی عمگرا و نتیجه محور، عمدتا ناظر بر عملکرد دولت های حاکم بر کشورها از جمله ایران بوده نه سمت و سوی سیاسی آنها. این امر حتی در خصوص مهم ترین تهدید راهبردی چین یعنی ایالات متحده نیز صادق بوده و در این زمینه مطالعه گزارش اخیر بلومبرگ مبنی بر عدم ترجیح پکن نسبت به نامزدهای انتخابات پیش روی آمریکا با استناد به گزارشات مخفی و آشکار راهگشاست.
  3. امروز کار با چین و چینیان به عنوان حکمرانان کارخانه جهان و یک قدرت اقتصادی مسلم و البته غیرمتخاصم با جمهوری اسلامی ایران، نه یک انتخاب برای دولت ها و از جمله دولت چهاردهم جمهوری اسلامی ایران که یک ضرورت غیرقابل انکار است. نامزدهای محترم ریاست جمهوری ایران و تیم مشاوران ایشان باید دقت داشته باشند که چند نکته اساسی برای تعامل با جمهوری خلق چین که اگر نگوییم مهم ترین، قطعا یکی از اصلی ترین طرف های سیاست خارجی دولت بعدی ایران خواهد بود، وجود دارد که هر دولت یا جریانی در پاستور مستقر شود صرفا با احراز آن ها می تواند به توفیق در ساماندهی کلاف سردرگم مناسباتی که قرار است “مشارکت جامع راهبردی” باشد دست خواهد یافت. این نکات به شرح زیرند:
  • تدوین برنامه مشخص مورد تایید طرفین با ویژگی «برد برد»: بر خلاف چارچوب حاکم بر مناسبات کشورها در ایام جنگ سرد، چین با کلیدواژه «برد – برد» به میدان مناسبات دیپلماتیک در نظام بین الملل وارد شده و با نگاهی عملگرا ضمن عملیاتی سازی چارچوبی نو در روابط بین الملل، به تسریع شکل گیری نظام چند قطبی جهانی یاری می بخشد. در چنین فضایی نگاه ابزاری به مسئله رابطه با کشور چین یا فضای آلترناتیوی جاری در ذهن ایرانیان برای تامین نیازهای روزمره از راه های جایگزین چینی (مشابه وضعیت بازار خودروی کشور) هرگز پاسخگوی انتظارات دو کشور برای شکل گیری یک رابطه جامع و راهبردی نخواهد بود. معادله برد – برد در کار با چین به معنای تعریف سهمی مشخص از کیک اقتصاد چین برای ایران و بالعکس است که با در افتادن دو کشور به فاز سرمایه گذاری متقابل و تبدیل توافقات روی کاغذ به پروژه های بلندمدت قابل استحصال خواهد بود.
  • نگاه بلندمدت به کار با چینیان و درانداختن طرحی نو در این زمینه: با مرور مناسبات تهران – پکن چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی می توان به این جمع بندی رسید که نگاه ایرانیان به کار با کشور چین در طول یک قرن اخیر عمدتا نگاهی بر اساس نیازهای مقطعی و جهت پاسخ به مسائل کوتاه مدت بوده است. امروز با گسترش دامنه اثرگذاری چین بر وجوه مختلف نظام بین الملل و ظرفیت های گسترده آن در معادلات جهانی و منطقه ای، گره زدن برنامه های راهبردی ایران چون “برنامه های توسعه پنج ساله کشور” یا “سند چشم انداز” به راهبردهای بلندمدت چینی از جمله ابتکار یک پهنه یک راه، ابتکار توسعه جهانی، ایده امنیت جهانی و … از جمله ابتدائیات کار با کشوری است که نگاهی بلندمدت به آینده جهان دارد. چنین فضایی را به وضوح می توان در مناسبات عربستان سعودی، پاکستان، امارات متحده عربی، رژیم صهیونیستی و بسیاری از بازیگران متوسط و بزرگ دیگر در نظام بین الملل و رقبای منطقه ای کشورمان رصد نمود که تا کنون جمهوری اسلامی ایران توفیقی در عملیاتی سازی آن نیافته است. تردیدی در آسیب رسانی تحریم های ظالمانه غرب به رابطه با چین یا مانع تراشی مباحثی چون اف.ای.تی.اف در مسیر روابط با پکن نیست اما در حال حاضر و در کوتاه مدت نقطه ثقل و سرنخ سردرگمی رابطه ما با چینیان را عمدتا باید در داخل و ضعف دستگاه های دخیل در این حوزه جستجو و رفع نمود.
  • لزوم انسجام نهادهای مرتبط با چین در داخل کشور و تعیین فرد یا ارگانی به عنوان متصدی مسئول پاسخگو در این زمینه: تمرکز و ایجاد مرکزیت در امر ارتباط با کشور چین و پیشگیری از تشتت آرا و مواضع با شکل دهی به مکانیسمی برای تعامل برنامه دار و پاسخگو با بزرگترین قدرت اقتصادی جهان یکی از لوازم مهم ارتباط موثر با چین و چینیان است که جز در برهه ای کوتاه با تعیین نماینده ای از جانب رهبری (دکتر لاریجانی) برای این امر در ایران صدق نکرده و متاسفانه آسیب های فراوانی را نیز متوجه مناسبات دو کشور کرده است. ایجاد مرکزیت پاسخگو، چابک و عملیاتی در داخل کشور با تصدی گری فردی موثر و با نفوذ در نظام سیاسی حاکم، برای اداره رابطه ارگان های مختلف با چین نیز نمونه ای است که کارآمدی آن در تعامل با چینیان در بسیاری از کشورها از جمله عربستان سعودی نمایان شده است.
  • تحقق عقلانیت در سیاست خارجی و برهم نزدن نظم در حال تکامل جهانی ضمن نقد آن: امروز چین ضمن نقد بی عدالتی های جاری در نظام بین الملل، خود را حافظ “نظم سیاسی” موجود در جهان با محوریت سازمان ملل متحد و ارکان تابعه آن می داند. برای کار با چین باید الفبای سیاست خارجی این کشور مهم را فهمید و ضمن پیگیری منافع ملی ایران و ایرانیان بر مبنای سه اصل عزت، حکمت و مصلحت به چارچوبی معقول برای کار با قطب های جدید جهان در فضای تخلیه پتانسیل قدرت از آتلانتیک به جانب پاسیفیک دست یافت. ایرانیان باید بدانند دولت آتی کشور برای کار و تعامل عزتمندانه و شکل دهی به فضای برد- برد جهت کار با چین در چارچوب مشارکت جامع راهبردی نیازمند دولتی است که تحقق “عقلانیت” در سیاست خارجی را در کنار مواضعی چون عدالتخواهی و حق طلبی در دستور کار خویش داشته باشد.
  • رابطه با چین و چینییان: در زبان چینی مفهوم «رابطه» با امر «ارتباط» تفاوتی آشکار دارد و رابطه یا «گوئَن شی» چیزی است که در فضایی بسیار نزدیک تر، عمیق تر و موثرتر شکل می گیرد. ( فضایی مشابه مناسبات هنری کیسینجر با مقامات حزب کمونیست چین که نهایتا به برقراری مناسبات دیپلماتیک پکن و واشنگتن منجر شد.) امروز مقامات و شخصیت های سیاسی ایرانی بر خلاف نوع شناخت و رابطه بسیاری از شخصیت های داخلی با لابی های آمریکایی یا اروپایی، عملا فاقد یک رابطه پایدار و نزدیک با ارکان قدرت در کشور چین هستند و خلاء این موضوع آسیب هایی مهم را به مناسبات دوجانبه وارد آورده است.
  • تعادل و توازن در کار با چین: حفظ دو اصل “تعادل” و “توازن” در کار با چینیان همانگونه که سیاستمداران این کشور در مواجهه با قطب های بین المللی و منطقه ای جهان در دستور کار خویش داشته و دارند همواره از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و عملا کشورهایی که به معادله ای برای رابطه متعادل و متوازن با چین دست یافته اند در میدان کسب منافع حداکثری گوی سبقت را از دیگران ربوده اند. فراموش نکنیم که جایگاه کنونی چین در نظام بین الملل نیز حاصل ایجاد تعادلی مدبرانه در مناسبات پکن با اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده در اوج رقابت های جنگ سرد بود؛ بر خلاف نگاه صفر و صدی غربیان، ظرفیت کار شفاف با قطب های متضاد در سیاست خارجی چین یک اصل تعریف شده و مشخص است و طبعا دولت آتی ایران نیز باید بر این حقیقت اشراف یابد که برای کار با چینیان باید ضمن شناسایی دقیق ظرفیت های بی بدیل این کشور در حوزه های مختلف، نسبت به متوازن سازی رابطه با پکن در مناسباتی هوشمندانه با دوستان و رقبای چین دست یازید و از رهگذر این تعادل به کسب حداکثری منافع ملی اندیشید.

نهایتا فارق از محتوای مطالب ذکر شده از سوی نامزدهای محترم در مناظرات و تبلیغات انتخاباتی که به وضوح وابستگی مسائل سیاست خارجی کشور به مباحث سیاست داخلی و بعضا جناحی را به رخ کشیده و از عدم اجماع ملی پیرامون گام های دیپلماتیک دولت های مختلف در سپهر سیاسی کشور حکایت دارد، باید توجه داشت که سیاست خارجی عمدتا عرصه “منافع ملی” و نه میدان رقابت های جناحی بوده و در بسیاری از نظریات علم روابط بین الملل، به عنوان عالمی مرتبط با دو امر حیاتی “قدرت ملی” و “امنیت ملی” بعنوان اموری فراجناحی مورد تاکید قرار دارد و از این منظر مسائلی چون رابطه با چین، موضوع برجام، ماجرای کار با روسیه، مناسبات ایران و ایالات متحده و هزار و یک مبحث دیگر در حوزه سیاست خارجی را باید از این نظرگاه ملی به نظاره و بحث کارشناسانه نشست و از زبان مولانا چنین درگاه رب العالمین را طلب نمود که:

یاد ده ما را سخن های دقیق / که ترا رحم آورد آن ای رفیق

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن / مصلحی تو ای تو سلطان سخن

*عضو هیات علمی دانشگاه تهران

۳۱۱۳۱۱

دکمه بازگشت به بالا