مبادا عکسی از مذاکرات منتشر شود

بشار اسد و ارتباطش با لایحه عفاف و حجاب

این میزان از ظاهر بینی و سطحی نگری فقط به مذاکره ایران و آمریکا ختم نمی شود که اگر می شد غمی نبود. در آن صورت از زبان باباطاهر می گفتیم:

اگر دردم یکی بودی چه بودی

وگر غم اندکی بودی چه بودی

درد این جاست که حضرات با همین نگاه ظاهر بینانه می خواهند همه امور مملکتی را اداره کنند. در همین سازمان صدا و سیما ساز را نشان نمی دهند اما صدایی را که از ساز بلند می شود پخش می کنند. ترانه حسن شماعی زاده را تمام و کمال اجرا می کنند اما نامی از او نمی آورند. ساعت ها در تبلیغ زندگی زاهدانه و ساده زیستی مردم و مسئولان حرف می زنند اما هنوز آب دهان واعظ خشک نشده تبلیغات آن چنانی پخش می کنند و مردم را به خرید قسطی و با جایزه و بی جایزه محصولات گران قیمت دعوت می کنند. خودش را بیار و اسمش را نیار اصل و اساس سیاست ورزی این جماعت و نوع حکمرانی آن هاست. مذاکره انجام بشود اما عکسی از آن بیرون نیاید. خب که چه؟ یعنی با اصل مذاکره هیچ مشکلی نداریم و اصلا مهم نیست آن جا چه می دهیم و چه می گیریم اما مبادا عکسی منتشر شود و همه ارزش ها ما بر باد رود! به همین سادگی و صراحت. به نظرم مشکل آقای روحانی و دولتش هم همین بود که متوجه نبودند مخالفانشان دقیقا از چه قماشی هستند. آن چه این جماعت را بر سر خشم آورد بیش از آن که نفس مذاکره باشد قدم زدن آقای ظریف با جان کری بود. آن چه آن ها را می رنجاند خندیدن آقای ظریف بود. معنی ندارد که یک مسئول جمهوری اسلامی توی روی وزیرخارجه آمریکا لبخند بزند.

به همین دلیل اگر یادتان باشد وقتی شایع شد که ظریف به سمت وزیرخارجه آمریکا خودکار پرتاب کرد چه قدر این حضرات خوشحال شدند. من اگر به جای ظریف بودم علاوه بر خودکار قندان و بشقاب هم پرتاب می کردم و بعد مثل سید فیلم گوزن ها در گوش جان کری می گفتم: نصف حقوق این ماهم مال تو ولی جون مادرت بذار این خبر رسانه ای بشه! بعد هم توافقم را می کردم و در بازگشت همین جماعتِ مخالفِ مذاکرات از من مثل یک ابر قهرمان تجلیل می کردند. والله قصد مزاح ندارم. ما حقیقتا با چنین پدیده های ظاهربینی مواجهیم. پدیده هایی که نکو گرفتن صورت برایشان از هر چیزی واجب تر است. روزنامه هفت صبح

دکمه بازگشت به بالا