خلاصه کتاب اسلام شناسی شریعتی

در ‘اسلام‌شناسی‘ شریعتی با تحلیل جامعه‌شناختی توحید را به‌عنوان محور تحول اجتماعی معرفی می‌کند و با بررسی تاریخ صدر اسلام نقش پیامبر را در شکل‌گیری جامعه‌ای آگاه و متعهد تبیین می‌نماید.

خلاصه فصل اول: طرح کلی مکتب

در آغاز این فصل دکتر علی شریعتی به ضرورت ارائه یک طرح کلی و نظام‌مند از مکتب اسلام اشاره می‌کند. او تأکید می‌ورزد که درک اسلام صرفاً از طریق آشنایی با احکام فقهی یا تاریخ دینی ممکن نیست بلکه نیازمند شناختی جامع از جهان‌بینی و ایدئولوژی اسلام به‌مثابه یک مکتب فکری اجتماعی و انقلابی است.

نخستین گام در این مسیر تمایز قائل شدن میان سه مفهوم کلیدی است:

  1. اسلام به‌مثابه دین تاریخی: مجموعه‌ای از عقاید عبادات و سنن که در طول زمان شکل گرفته است.

  2. اسلام به‌مثابه یک تمدن: حاصل عملکرد تاریخی مسلمانان در عرصه‌های مختلف فرهنگی سیاسی و اجتماعی.

  3. اسلام به‌مثابه مکتب: یک نظام فکری و ارزشی منسجم که جهان‌بینی خاصی ارائه داده و بر اساس آن اصول و ارزش‌های مشخصی را در زندگی انسان مطرح می‌سازد.

شریعتی تأکید می‌کند که آنچه در این کتاب مدنظر اوست بررسی اسلام به‌مثابه یک مکتب است. او می‌کوشد از منظر ایدئولوژیک اسلام را همچون یک طرح فکری و اجتماعی کامل معرفی کند که پاسخی به نیازهای انسان معاصر در ابعاد مختلف زندگی ارائه می‌دهد.

در ادامه نویسنده به نقد نگاه سنتی و جزیره‌ای به دین می‌پردازد. او می‌گوید که نگاه سنتی به اسلام این دین را به اجزای پراکنده‌اى از فقه اخلاق عقاید تاریخ و عرفان تقسیم کرده است بدون آن‌که این اجزا در قالب یک کل منسجم فهم شوند. شریعتی این رویکرد را ناکارآمد و ناتوان از پاسخ‌گویی به نیازهای عصر حاضر می‌داند.

برای ارائه طرح کلی مکتب شریعتی دو عنصر بنیادی را مشخص می‌سازد:

  • جهان‌بینی (Worldview): تصویری که دین از هستی انسان و رابطه انسان با هستی ارائه می‌دهد.

  • ایدئولوژی (Ideology): برنامه‌ای عملی برای تنظیم زندگی فردی و اجتماعی بر پایه آن جهان‌بینی.

اسلام به‌زعم شریعتی دارای جهان‌بینی توحیدی است که مبنای ایدئولوژی آن را تشکیل می‌دهد. در جهان‌بینی توحیدی هستی بر اساس وحدت هدف‌مندی و جهت‌مندی تعریف می‌شود و انسان موجودی آگاه مسئول و انتخاب‌گر تلقی می‌گردد. این نگاه اساس نظام اخلاقی اجتماعی سیاسی و اقتصادی اسلام را می‌سازد.

در بخش پایانی فصل شریعتی به ضرورت احیای نگاه مکتبی به اسلام اشاره می‌کند. او معتقد است که بازگشت به اسلامِ اصیل تنها از مسیر شناخت ساختار منسجم مکتب آن ممکن است؛ نه از طریق بازگشت کورکورانه به سنت یا تقلید از تمدن غربی. این بازگشت باید آگاهانه تحلیلی و بر اساس فهم علمی و انتقادی از مفاهیم اسلامی باشد.

در مجموع فصل اول کتاب چارچوب نظری مطالعه اسلام‌شناسی شریعتی را بنیان‌گذاری می‌کند؛ چارچوبی که بر پایه نگاه مکتبی تحلیل ساختاری و فهم توحیدی از هستی و انسان استوار است.

خلاصه فصل دوم: جهان‌بینی توحیدی

در این فصل دکتر شریعتی به تحلیل عمیق و بنیادین از مفهوم «جهان‌بینی توحیدی» در اسلام می‌پردازد. وی نخست به تعریف «جهان‌بینی» می‌پردازد و آن را به‌مثابه برداشت و تفسیر کلی انسان از هستی معرفی می‌کند؛ نگرشی که جایگاه انسان خاستگاه او هدف زندگی مسیر حرکت و رابطه انسان با جهان و آفریدگار را مشخص می‌سازد. به تعبیر او جهان‌بینی همان شالوده فکری و نگرشی است که رفتار فردی اجتماعی سیاسی و تاریخی انسان‌ها بر پایه آن شکل می‌گیرد.

مفهوم توحید به‌مثابه بنیان فکری

شریعتی تأکید می‌کند که «توحید» در اسلام صرفاً یک عقیده کلامی یا اعتقادی مذهبی نیست بلکه جهان‌بینی‌ای فراگیر است که تمام ابعاد حیات انسانی را شامل می‌شود. توحید در این معنا بینش و تفسیر یگانه‌ای از جهان است که بر مبنای یگانگی خداوند بنا شده و وحدت در آفرینش قانونمندی هدایت تاریخ انسان جامعه و هدف نهایی هستی را به‌صورت یک نظام واحد تبیین می‌کند.

مقابله توحید با شرک و دوگانه‌انگاری

در ادامه شریعتی به تبیین تضاد بنیادین بین جهان‌بینی توحیدی و سایر جهان‌بینی‌های مشرکانه یا ثنوی (دوگانه‌انگارانه) می‌پردازد. در جهان‌بینی شرک هستی قلمرو نیروهای متعدد اراده‌های متضاد و اربابان گوناگون است. این نگاه انسان را در برابر نیروهایی شکست‌ناپذیر مجبور و وابسته به مناسک و فداکاری‌ها برای جلب رضایت خدایان گوناگون قرار می‌دهد. در مقابل جهان‌بینی توحیدی به انسان حس وحدت معنا و آزادی می‌بخشد چراکه وی را آفریده یک اراده یگانه در مسیر یک هدایت مشخص و در جهت هدفی مقدس می‌بیند.

آثار اجتماعی و اخلاقی توحید

شریعتی با تأکید بر پیامدهای عملی توحید به‌ویژه در بُعد اجتماعی نشان می‌دهد که این جهان‌بینی نفی‌کننده سلطه نابرابری طبقات تبعیض و قدرت‌های خودکامه است. در نگاه توحیدی هیچ قدرتی جز خدا مشروعیت ندارد و انسان‌ها از کرامت و آزادی ذاتی برخوردارند. بنابراین توحید اساس مبارزه با ظلم استثمار استعمار و استحمار قرار می‌گیرد.

رابطه انسان و خدا در جهان‌بینی توحیدی

در بخش بعد دکتر شریعتی رابطه میان انسان و خدا را در بستر توحید بررسی می‌کند. او بیان می‌کند که در این دیدگاه خدا نه موجودی دور و منفعل بلکه حقیقتی فعال آگاه عادل و ناظر بر انسان است. این رابطه نه بر پایه ترس و بردگی بلکه بر مبنای عشق شناخت اراده و مسئولیت است. انسان به‌عنوان خلیفه خدا در زمین دارای رسالت و مأموریت است و این مسئولیت ناشی از شناخت و پذیرش آگاهانه او نسبت به پروردگار یکتا می‌باشد.

توحید و آزادی

در بخش پایانی شریعتی بر پیوند عمیق میان توحید و آزادی تأکید می‌ورزد. او معتقد است که هر شکلی از بردگی چه سیاسی چه اقتصادی و چه فکری در بستر شرک و کثرت‌گرایی توجیه‌پذیر می‌شود؛ اما توحید به‌عنوان جهان‌بینی یکتاپرستانه انسان را از هر نوع وابستگی به غیر خدا رها می‌سازد. آزادی در این دیدگاه نتیجه منطقی توحید است؛ چراکه در جهان تحت سلطه خداوند یگانه هیچ قدرت دیگری مشروع نیست.

خلاصه فصل سوم : انسان در اسلام

نویسنده به تبیین جایگاه ماهیت ویژگی‌ها و مسئولیت‌های انسان از منظر جهان‌بینی اسلامی می‌پردازد. این فصل تحلیلی جامع از دیدگاه اسلام نسبت به انسان ارائه می‌دهد که با سایر مکاتب فکری و ادیان به‌ویژه مکاتب مادی اگزیستانسیالیستی و دینی پیش از اسلام مقایسه می‌شود. ساختار منطقی فصل مبتنی بر چند محور اصلی است: تعریف انسان ابعاد وجودی او شأن و جایگاهش در نظام خلقت و وظایف و مسئولیت‌های فردی و اجتماعی او.

 

انسان در نگاه اسلام

شریعتی در ابتدا تأکید می‌کند که اسلام نگاه ویژه و متفاوتی به انسان دارد؛ نگاهی که نه‌تنها از مکاتب مادی و فلسفی بلکه از دیدگاه سنتی ادیان نیز متمایز است. در اسلام انسان صرفاً موجودی خاکی و زیستی نیست بلکه خلیفه خدا بر زمین است و در عین حال حامل دو ویژگی متضاد: «گِل» و «روح الهی». این دو بُعد انسان را موجودی دوبُنیاد دارای گرایش‌های حیوانی و ملکوتی می‌سازند. چنین نگاه دوگانه‌ای به انسان مسئولیت او را در جهت انتخاب یکی از این دو مسیر برجسته می‌سازد.

 

ماهیت دوگانه انسان

اسلام برخلاف مکاتب ماتریالیستی که انسان را محصول شرایط طبیعی و زیستی می‌دانند و در تقابل با نگاه عرفانی محض که انسان را صرفاً روحانی و جدا از دنیا می‌بیند انسان را دارای ماهیتی ترکیبی از طبیعت (ناسوت) و ماوراء طبیعت (لاهوت) معرفی می‌کند. انسان از خاک است اما در او «از روح خدا دمیده شده» و این ویژگی موجب کرامت ذاتی و مسئولیت عظیم او می‌گردد. او نه‌فقط باید خود را بشناسد بلکه باید در جهت تحقق وجه الهی خویش تلاش کند.

 

آزادی و اراده

عنصر کلیدی دیگر در نگرش اسلام به انسان آزادی و اختیار است. انسان در اسلام نه برده جبر طبیعی است و نه تابع جبر الهی یا اجتماعی؛ بلکه با اراده‌ای آزاد و آگاه در برابر انتخاب قرار دارد. مسئولیت از دل همین آزادی می‌جوشد و تفاوت انسان با سایر مخلوقات نیز در توانایی «انتخاب» اوست. بنابراین مسئولیت انسان نه تحمیلی بلکه محصول طبیعی آزادی اوست.

 

مسئولیت انسان

شریعتی در این بخش تأکید می‌کند که انسان در اسلام فردی منزوی یا عزلت‌گزین نیست بلکه موجودی اجتماعی و مسئول در برابر جامعه است. او مأمور به ساختن جامعه‌ای عادلانه و انسانی است و باید در برابر ظلم فساد و جهل مبارزه کند. به تعبیر نویسنده انسان مسلمان باید از حالت انفعالی بیرون آمده نقش «عامل تحول» را ایفا کند. او باید آگاهانه و متعهدانه در تاریخ نقش‌آفرین باشد چراکه برخلاف دیدگاه‌های قضاقدری تاریخ بر عهده انسان‌هاست.

 

تقابل با مکاتب دیگر

در ادامه فصل شریعتی با بررسی تطبیقی دیدگاه اسلام را با سایر مکاتب فلسفی دینی و اجتماعی مقایسه می‌کند. مثلاً در مقابل اگزیستانسیالیسم که انسان را موجودی بی‌ریشه و پرت‌افتاده می‌داند اسلام انسان را موجودی با هویت قدسی هدفمند و معنا‌دار معرفی می‌کند. همچنین برخلاف نگاه مسیحیت قرون وسطی که انسان را گناهکار و حقیر می‌شمرد اسلام از کرامت و توانایی رشد بی‌نهایت او سخن می‌گوید. اسلام انسان را نه اسیر غریزه نه مقهور تاریخ و نه محکوم تقدیر بلکه فاعل آگاه مسئول و خلاق می‌داند.

 

انسان و جامعه

انسان در اسلام با جامعه تعریف می‌شود. اسلام هیچ‌گاه انسان را در بُعد فردی محض نمی‌بیند. برخلاف لیبرالیسم که فردگرایی افراطی را ترویج می‌کند و کمونیسم که فرد را در جمع ناپدید می‌سازد اسلام انسان را موجودی هم‌فرد و هم‌اجتماعی می‌بیند؛ او باید هم به تزکیه فردی بپردازد و هم در ساخت جامعه عادلانه سهیم باشد. این توازن بین فرد و جمع از ویژگی‌های برجسته انسان‌شناسی اسلامی است.

 

نتیجه‌گیری

در پایان فصل شریعتی به این جمع‌بندی می‌رسد که انسان در اسلام موجودی ممتاز آزاد مسئول دارای هدف و معنا و شایسته خلافت الهی است. چنین انسانی باید در جهت رشد آگاهی عدالت‌طلبی و تعالی خود و جامعه بکوشد. انسان در این نگرش نه تسلیم شرایط بلکه سازنده تاریخ و جامعه خویش است؛ او وظیفه دارد تا با تکیه بر آگاهی و ایمان به تحقق آرمان‌های الهی در زمین کمک کند.

خلاصه فصل چهارم: فلسفه تاریخ

در این فصل دکتر علی شریعتی به تحلیل فلسفه تاریخ از دیدگاه اسلام می‌پردازد و تلاش می‌کند تا جهان‌بینی اسلامی نسبت به تاریخ را از سایر مکاتب فکری و فلسفی متمایز کند. وی فصل را با طرح پرسشی بنیادی آغاز می‌کند: تاریخ چیست و چگونه باید آن را فهمید؟ این پرسش مقدمه‌ای است برای ورود به مباحث بنیادینی درباره سیر تکامل انسان و جامعه در طول زمان.

شریعتی ابتدا به تقسیم‌بندی رویکردهای مختلف به تاریخ اشاره می‌کند. او بین تاریخ‌نویسی توصیفی (که صرفاً ثبت وقایع است) تاریخ تحلیلی (که به علل وقایع می‌پردازد) و فلسفه تاریخ (که به کشف قوانین جهت و غایت حرکت تاریخ می‌پردازد) تفاوت قائل می‌شود. در این میان فلسفه تاریخ جایگاه ویژه‌ای دارد چراکه می‌کوشد روند حرکت بشر را در بستر زمان تبیین کند و معنای آن را استخراج نماید.

وی سپس به بررسی دو جریان اصلی در فلسفه تاریخ غرب می‌پردازد: نخست دیدگاه‌های جبری و مکانیستی که تاریخ را بر اساس قوانین طبیعی و ضرورت‌های مادی (مانند مارکسیسم) تبیین می‌کنند؛ و دوم دیدگاه‌های اراده‌گرایانه و الهیاتی که نقش اراده بشر یا مشیت الهی را در تاریخ برجسته می‌سازند. شریعتی با نقد هر دو دیدگاه تاکید می‌کند که نگاه اسلام به تاریخ neither purely deterministic nor purely voluntaristic بلکه تلفیقی است از جبر ساختاری و اراده انسان.

وی سپس به شرح نگاه اسلام به تاریخ می‌پردازد. از نظر اسلام تاریخ صحنه مبارزه دائمی میان دو جریان متضاد است: حق و باطل. این نبرد نه بر اساس تصادف یا علل صرفاً مادی بلکه بر اساس سنت‌های الهی (سنن تاریخ) صورت می‌گیرد. این سنت‌ها قوانینی ثابت و عمومی هستند که بر تاریخ بشر حاکم‌اند و در قرآن نیز به آن‌ها تصریح شده است مانند «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنفُسِهِمْ».

در ادامه شریعتی به مفهوم انسان تاریخی در اسلام می‌پردازد. انسان در دیدگاه اسلامی موجودی است مسئول مختار و دارای رسالت اجتماعی. او موظف است با آگاهی و تعهد مسیر تاریخ را به سوی تحقق حق و عدل هدایت کند. برخلاف مکاتب جبرگرا که انسان را اسیر نیروهای کور مادی می‌دانند اسلام به نقش انسان در تغییر سرنوشت تاریخی جامعه ایمان دارد.

بخش دیگری از این فصل به تحلیل مفاهیم «امت» و «امامت» در بستر تاریخی اختصاص دارد. شریعتی معتقد است که امامت به معنای پیشوایی در مسیر تاریخی امت برای رسیدن به هدف نهایی – که همان جامعه توحیدی است – نقش اساسی دارد. امام به عنوان یک انسان برگزیده و آگاه به سنت‌های تاریخ وظیفه هدایت مردم به سوی تکامل اجتماعی و رهایی از سلطه باطل را دارد.

در پایان فصل شریعتی نتیجه می‌گیرد که تاریخ از دیدگاه اسلام نه چرخه‌ای بی‌هدف و نه حرکت خطی بی‌تأثیر از اراده انسان است؛ بلکه حرکتی هدفمند و غایت‌دار به سوی تحقق ارزش‌های الهی است با حضور مؤثر و تعیین‌کننده انسان متعهد و مسئول. این نگاه فلسفه تاریخ را از یک بحث نظری و انتزاعی به یک مسئولیت اجتماعی و اخلاقی بدل می‌سازد.

خلاصه فصل پنجم: جامعه‌شناسی اسلامی

 به تبیین جامعه‌شناسی از دیدگاه اسلام می‌پردازد و تلاش می‌کند تصویری متمایز از جامعه و تحول اجتماعی در چارچوب مکتب اسلامی ارائه دهد. وی با نقد جامعه‌شناسی کلاسیک غربی تأکید دارد که اسلام برخلاف دیدگاه‌های جبرگرایانه یا تک‌ساحتی غرب انسان و جامعه را در بستر اراده آگاهی و ایدئولوژی توحیدی تحلیل می‌کند.

در ابتدای فصل نویسنده با طرح این پرسش آغاز می‌کند که آیا اسلام دیدگاهی جامعه‌شناختی دارد؟ پاسخ وی مثبت است اما با این شرط که جامعه‌شناسی در اینجا نه به معنای صرفاً علمی-تجربی مدرن بلکه به‌مثابه رویکردی به ماهیت جامعه تاریخ تحول و نقش انسان در آن در نظر گرفته شود. به اعتقاد او اسلام برخلاف نظام‌های مادی‌گرا جامعه را تابع ساختارهای صرفاً اقتصادی یا زیستی نمی‌داند.

شریعتی سپس به تبیین مفهوم “جامعه” از منظر اسلامی می‌پردازد. در این رویکرد جامعه انسانی موجودی زنده پویا دارای هویت مستقل و متأثر از اراده انسان‌هاست. انسان در اسلام موجودی مختار آگاه و مسئول است که در روند تحول جامعه نقش اساسی دارد. او برخلاف نگرش‌های جبرگرایانه مانند ماتریالیسم تاریخی یا ناتورالیسم قائل به اصالت اراده مسئولیت و ایمان در حرکت تاریخ و جامعه است.

از منظر نویسنده جامعه‌شناسی اسلامی بر سه اصل بنیادین استوار است:

  1. جهان‌بینی توحیدی که همه ابعاد هستی از جمله اجتماع را بر مبنای وحدت و هدفمندی الهی تفسیر می‌کند.

  2. انسان‌شناسی اسلامی که انسان را موجودی مسئول آزاد و توانمند در ساختن تاریخ معرفی می‌کند.

  3. نگرش به تاریخ و جامعه به‌مثابه صحنه مبارزه دائمی بین حق و باطل که در آن انسان مؤمن باید با آگاهی و تعهد نقش فعالی ایفا کند.

در ادامه شریعتی مفهوم “امت” را به‌عنوان جامعه‌ای آرمانی در اسلام معرفی می‌کند. امت اسلامی جامعه‌ای است که بر مبنای ایمان عدالت آگاهی و مسئولیت فردی و جمعی شکل می‌گیرد و با ساختار طبقاتی نژادی یا قومی بیگانه است. در این جامعه انسان‌ها بر اساس ارزش‌های توحیدی و نه بر پایه ثروت قدرت یا موقعیت اجتماعی طبقه‌بندی می‌شوند.

او همچنین به تضاد میان دو نوع جامعه اشاره می‌کند:

  • جامعه قرآنی (امت) که بر اساس اصول الهی عدالت و مشارکت آگاهانه استوار است.

  • جامعه جاهلی (جاهلیت مدرن یا قدیم) که مبتنی بر سلطه جهل تبعیض و تحمیل است.
    از نظر شریعتی جامعه اسلامی باید خود را از شکل جاهلی آزاد کند و با آگاهی‌بخشی مبارزه اجتماعی و تعهد ایمانی به ساختار امت بازگردد.

در بخش پایانی نویسنده به نقش روشنفکر مسلمان در جامعه اشاره می‌کند. وی معتقد است که روشنفکر مسلمان باید نقش پیامبرگونه‌ای ایفا کند: آگاهی‌بخش تحول‌ساز و متعهد به مسئولیت اجتماعی. چنین روشنفکری برخلاف روشنفکران صرفاً نظری یا وابسته به قدرت مأموریت دارد که جامعه را از رکود جهل و بی‌عدالتی نجات دهد و به سمت امت توحیدی سوق دهد.

در جمع‌بندی دکتر شریعتی جامعه‌شناسی اسلامی را دستگاهی تحلیلی فلسفی و ایدئولوژیک برای فهم جامعه و تاریخ از دیدگاه اسلام می‌داند. این جامعه‌شناسی با تکیه بر اراده مسئولیت ایمان و حرکت آگاهانه انسان به دنبال ساخت جامعه‌ای توحیدی عادلانه و پویا است؛ جامعه‌ای که در آن فرد و جمع باهم رشد می‌کنند و تعالی می‌یابند.

خلاصه فصل ششم: ایدئولوژی اسلامی

به تبیین مفهوم «ایدئولوژی اسلامی» به‌مثابه نظام فکری-عملی خاص می‌پردازد که نه صرفاً یک دستگاه نظری بلکه طرحی برای تغییر و ساختن جامعه‌ای مطلوب بر پایه اسلام است. او ابتدا ایدئولوژی را در برابر «جهان‌بینی» قرار می‌دهد و تأکید می‌کند که ایدئولوژی از جهان‌بینی نشئت می‌گیرد اما کارکردی متفاوت دارد؛ در حالی که جهان‌بینی به شناخت کل‌نگر نسبت به هستی انسان و تاریخ می‌پردازد ایدئولوژی وظیفه دارد براساس آن شناخت جامعه را تغییر دهد.

ایدئولوژی اسلامی از نظر شریعتی برخلاف ایدئولوژی‌های وارداتی چون مارکسیسم یا لیبرالیسم ریشه در جهان‌بینی توحیدی دارد. این ایدئولوژی نه یک نظریه خشک و ذهنی بلکه مجموعه‌ای جهت‌دار فعال و هدفمند از عقاید و ارزش‌هاست که انسان را به تعهد و مسئولیت در برابر جامعه و تاریخ فرا می‌خواند. شریعتی تأکید می‌کند که ایدئولوژی اسلامی در بطن خود دارای نقش انقلابی است؛ یعنی هدف آن صرفاً تحلیل وضع موجود نیست بلکه تغییر بنیادین ساختارهای ناعادلانه به‌سوی تحقق عدالت آزادی و رشد انسانی است.

وی با مرزبندی دقیق میان علم فلسفه و ایدئولوژی شرح می‌دهد که علم به کشف واقعیت موجود می‌پردازد فلسفه به فهم تئوریک حقیقت توجه دارد اما ایدئولوژی به بایدها و نبایدها به آنچه که باید بشود معطوف است. از این‌رو ایدئولوژی اسلامی نوعی جهت‌گیری آگاهانه و عمل‌گرایانه است که نمی‌تواند در حوزه‌ای خنثی یا بی‌طرف باقی بماند. انسان مسلمان در پرتو این ایدئولوژی مأمور به ساختن تاریخ و برپایی جامعه توحیدی است.

شریعتی همچنین به تمایز میان ایدئولوژی اسلامی با دین سنتی می‌پردازد. دین سنتی به شکل موروثی و شعائری غالباً در قالب‌های فردی و ذهنی باقی مانده در حالی که ایدئولوژی اسلامی دین را در قالبی اجتماعی انقلابی و مسئولانه بازتعریف می‌کند. در این خوانش اسلام یک طرح جامع برای رهایی انسان و برقراری عدالت اجتماعی است. این اسلام نه در گذشته مدفون شده و نه در مناسک فروکاسته شده بلکه اسلام حرکت جهت و اراده‌ای است برای تغییر اکنون و آینده.

در ادامه او هشدار می‌دهد که اگر مسلمانان فاقد ایدئولوژی باشند به‌راحتی دچار ازخودبیگانگی فرهنگی و سلطه فکری بیگانگان خواهند شد؛ چرا که در جهان معاصر هر ملتی که ایدئولوژی نداشته باشد یا باید ایدئولوژی مسلط جهانی را بپذیرد یا در بحران هویت فرو رود. در مقابل ایدئولوژی اسلامی می‌تواند پاسخگوی نیازهای معنوی اجتماعی و تاریخی جامعه مسلمان باشد به شرط آن‌که بازخوانی و بازسازی شود نه آن‌که به شکل سنت‌گرایانه یا تحریف‌شده حفظ گردد.

در پایان شریعتی بر ضرورت تبیین علمی کارآمد و روزآمد ایدئولوژی اسلامی برای نسل جدید تأکید می‌ورزد؛ نسلی که درگیر مسائل اجتماعی استثمار استعمار فرهنگی و بحران هویت است. او ایدئولوژی اسلامی را به‌منزله سلاح فکری و روحی در برابر سلطه‌های نوین معرفی می‌کند که تنها در صورتی می‌تواند نجات‌بخش باشد که با آگاهی مسئولیت‌پذیری و حرکت انقلابی همراه گردد.

خلاصه کتاب اسلام شناسی شریعتی

خلاصه فصل هفتم: امت و امامت

در این فصل دکتر علی شریعتی به تبیین مفهوم «امت» و «امامت» در ساختار فکری و اجتماعی اسلام می‌پردازد و آن‌ها را به‌عنوان دو عنصر بنیادین در اندیشه اجتماعی و سیاسی اسلامی بررسی می‌کند. وی این دو مفهوم را از سطح صرفاً دینی فراتر برده و به‌عنوان سازوکارهایی برای ساختن یک جامعه آرمانی توحیدی تحلیل می‌کند.

در آغاز شریعتی مفهوم «امت» را تعریف می‌کند. امت در نگاه اسلامی صرفاً به معنای تجمعی از مؤمنان نیست بلکه جامعه‌ای است زنده هدفمند و متحرک که بر اساس یک ایدئولوژی مشترک شکل گرفته است. این ایدئولوژی برخاسته از جهان‌بینی توحیدی است و اعضای امت را به‌سوی هدفی مشخص و متعالی سوق می‌دهد. امت در اسلام مفهومی پویا تاریخی و در حال شدن است که در آن فرد از خود عبور کرده و به یک هویت جمعی معنادار دست می‌یابد.

در ادامه شریعتی ویژگی‌های اساسی امت اسلامی را برمی‌شمارد: نخست وحدت فکری و اعتقادی اعضای آن؛ دوم مسئولیت جمعی و همبستگی اجتماعی؛ سوم حرکت تاریخی بر پایه اصول توحید عدالت و آزادی؛ و چهارم داشتن رهبری آگاه متعهد و برگزیده که در قالب «امامت» تجلی می‌یابد.

سپس مفهوم «امامت» به‌عنوان رکن مکمل امت بررسی می‌شود. شریعتی تأکید می‌کند که امامت در اسلام نه صرفاً یک منصب سیاسی یا دینی بلکه مسئولیتی تاریخی و ایدئولوژیک است. امام پیشوای امت و هدایت‌گر آن به‌سوی آرمان‌های توحیدی است. نقش امام ساختن تاریخ و جهت دادن به جامعه است نه تنها حفظ سنت‌ها یا اجرای احکام. امام مظهر کامل ایدئولوژی اسلام و مجری آگاه و مسئول آن در مسیر تحقق عدالت و توحید در بستر جامعه است.

در این چارچوب شریعتی به تفاوت میان «رهبر» در جوامع سکولار و «امام» در امت اسلامی اشاره می‌کند. رهبر ممکن است منتخب مردم یا کارگزار یک نظام سیاسی باشد اما امام برگزیده‌ای آگاه و معصوم است که با الهام از حقیقت مطلق امت را در مسیر تعالی رهبری می‌کند. به‌عبارتی امام نه در پی تأمین منافع مادی یا قدرت سیاسی بلکه در جست‌وجوی تحقق رسالت الهی و نجات انسان از بی‌عدالتی و جهل است.

بخش بعدی فصل به تبیین تاریخی نقش امامت در صدر اسلام اختصاص دارد. شریعتی با اشاره به سیره پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) نشان می‌دهد که چگونه امامت به‌عنوان امتداد نبوت وظیفه راهبری امت را در مسیر انقلاب توحیدی به‌عهده گرفته است. او می‌افزاید که پس از وفات پیامبر جدایی میان امت و امامت منجر به انحراف در مسیر جامعه اسلامی و زوال ارزش‌های اصیل آن شد.

در بخش پایانی شریعتی امامت را به‌عنوان الگویی برای بازسازی امت اسلامی در عصر حاضر معرفی می‌کند. او معتقد است که در برابر نظام‌های استعماری و استبدادی بازگشت به امت – با محوریت امامت آگاه و مسئول – تنها راه نجات جوامع اسلامی از بحران هویت فقر فرهنگی و بی‌عدالتی است. بدین ترتیب امت و امامت دو وجه جدایی‌ناپذیر از جامعه ایده‌آل اسلامی هستند: یکی توده آگاه و متحرک و دیگری پیشوای متعهد و راهبر.


خلاصه فصل هشتم: مسئولیت اجتماعی مسلمان

در این فصل دکتر علی شریعتی با رویکردی تحلیلی و انتقادی به تبیین مفهوم «مسئولیت اجتماعی مسلمان» در چارچوب جهان‌بینی و ایدئولوژی اسلام می‌پردازد. وی با نفی برداشت‌های انزواطلبانه منفعل و فردگرایانه از دینداری بر لزوم تعهد اجتماعی و ایفای نقش فعال فرد مسلمان در برابر جامعه و تاریخ تأکید می‌کند.

نخست شریعتی با طرح این پرسش بنیادین که «یک مسلمان در قبال جامعه چه مسئولیتی دارد؟» به تفکیک میان دو نوع دینداری می‌پردازد: یکی دینداری فردی شخصی و صرفاً عبادی و دیگری دینداری اجتماعی پویا و انقلابی. او با نقد نگاه سنتی به دین که آن را صرفاً ابزاری برای تطهیر فردی و عبادت فردانه می‌داند تصریح می‌کند که اسلام راستین دینی است که فرد را در برابر سرنوشت جمعی عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم مسئول می‌داند.

در ادامه شریعتی مبنای این مسئولیت اجتماعی را در «توحید» به‌عنوان زیربنای فکری اسلام جستجو می‌کند. به اعتقاد وی توحید نه‌تنها یک باور دینی بلکه یک اصل اجتماعی-سیاسی است که به نفی هرگونه شرک در قدرت ثروت و پرستش انسان از سوی انسان می‌انجامد. بر این اساس مسلمان موحد نمی‌تواند در برابر نابرابری‌ها استثمار و ستم بی‌تفاوت بماند؛ بلکه باید با تکیه بر این جهان‌بینی در جهت برپایی عدالت و احقاق حقوق مظلومان تلاش کند.

در بخش دیگری از فصل نویسنده با رجوع به سیره پیامبران به‌ویژه پیامبر اسلام نمونه‌هایی از ایفای مسئولیت اجتماعی را ارائه می‌دهد. او تأکید می‌کند که پیامبران به‌ویژه در بُعد اجتماعی و تاریخی نقش پیشگامان مبارزه با فساد تبعیض و نظام‌های استثماری را ایفا کرده‌اند. بنابراین پیروی از ایشان نیز مستلزم کنش‌گری اجتماعی و عدم سکوت در برابر ظلم است.

شریعتی در ادامه میان «عبادت» و «عمل اجتماعی» پیوند برقرار می‌کند و بیان می‌دارد که عبادت در اسلام بدون تأثیر اجتماعی ناقص و حتی گمراه‌کننده است. او با نقل آیات و احادیث تأکید می‌کند که مفاهیمی چون نماز روزه و زکات در کنار بُعد عبادی کارکرد اجتماعی روشنی دارند و هدف‌شان تزکیه جامعه نه‌فقط فرد است.

در بخش پایانی نویسنده به مفهوم «تعهد تاریخی مسلمان» می‌پردازد و مسلمان را فردی مسئول در برابر گذشته حال و آینده امت می‌داند. او اعتقاد دارد که مسلمان نه‌تنها نسبت به اعمال فردی خویش بلکه نسبت به سرنوشت جامعه و نقش تاریخی خویش در جهان نیز مسئول است. سکوت در برابر ستم همراهی با ظالمان یا بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت محرومان به‌مثابه خیانت به اسلام تلقی می‌شود.

در جمع‌بندی شریعتی نتیجه می‌گیرد که دینداری حقیقی در اسلام با مسئولیت اجتماعی گره خورده است. مسلمان واقعی کسی است که با آگاهی تعهد و کنش فعال در جهت تحقق عدالت مبارزه با ظلم و ساختن جامعه‌ای توحیدی گام بردارد؛ نه کسی که تنها در خلوص فردی و عبادات شخصی محصور بماند.

خلاصه فصل نهم: شهادت و جهاد

با نگاهی تحلیلی و ایدئولوژیک به دو مفهوم بنیادین «شهادت» و «جهاد» در اسلام می‌پردازد و آن‌ها را به‌عنوان ارکان اصلی حرکت انقلابی و بیداری اجتماعی در تفکر اسلامی معرفی می‌کند. او این دو مفهوم را نه صرفاً به‌مثابه آموزه‌های دینی بلکه به‌مثابه ابزارهای پویای تاریخی و اجتماعی برای مقابله با ظلم تحجر و انفعال ترسیم می‌کند.

شریعتی فصل را با این تأکید آغاز می‌کند که شهادت در اسلام یک مرگ تحمیلی یا غیرفعال نیست بلکه انتخابی آگاهانه و ارادی است؛ مرگی که انسان با آگاهی از حق و باطل و با قصدِ ایفای نقش در تغییر جامعه به‌سوی حقیقت برمی‌گزیند. در این چارچوب شهید کسی است که آگاهانه از جان خود می‌گذرد تا جامعه را از سکون انفعال و فساد بیرون بکشد. شهادت اوج حیات و تجلی کامل مسئولیت‌پذیری انسان مؤمن در برابر تاریخ و اجتماع است.

در ادامه شریعتی با اشاره به نهضت عاشورا الگوی ناب شهادت را در قیام امام حسین (ع) و یارانش معرفی می‌کند. او تحلیل می‌کند که قیام امام حسین تنها به قصد پیروزی نظامی نبود بلکه هدف آن «احیای دین» و «افشای چهره واقعی انحراف در خلافت اسلامی» بود. شهادت امام تبلور کامل «مرگ آگاهانه برای زندگی دیگران» است؛ مرگی که جامعه خفته را بیدار می‌سازد و تاریخ را از مسیر انحرافی بازمی‌گرداند.

شریعتی سپس مفهوم «جهاد» را مطرح می‌کند و آن را به‌عنوان حرکتی فعال در برابر ظلم استثمار و فساد معرفی می‌کند. جهاد در اندیشه او نه صرفاً نبرد نظامی بلکه هرگونه تلاش آگاهانه برای اصلاح جامعه و مقابله با بی‌عدالتی است. او تأکید می‌کند که جهاد و شهادت دو جلوه‌ی مکمل از یک اصل واحد‌اند: مسئولیت انسان در برابر حق.

نویسنده سپس به تبیین تفاوت دیدگاه اسلام با سایر نگرش‌های عرفانی یا تسلیم‌گرایانه نسبت به مرگ و رنج می‌پردازد. در حالی که بسیاری از مکاتب رهایی از دنیا را در فرار از رنج و مرگ می‌دانند اسلام با معرفی شهادت مرگ را به ابزاری برای خلق حیات متعالی بدل می‌سازد. در این نگاه مرگ شهید پایان نیست بلکه آغاز تأثیرگذاری او در تاریخ و جامعه است.

در بخش پایانی فصل شریعتی تأکید می‌کند که شهادت تنها زمانی معنا می‌یابد که از آگاهی انتخاب و مسئولیت برخیزد. شهادت کورکورانه یا مرگی بی‌محتوا نه تنها ارزشی ندارد بلکه می‌تواند به تحمیق و تحجر نیز بینجامد. از این‌رو شریعتی شهادت را یک پیام یک دعوت و یک وظیفه تاریخی می‌داند که به انسان مؤمن امکان می‌دهد تا در برابر ظلم و استبداد ایستاده بمیرد و جامعه‌ای را بیدار کند.

در مجموع این فصل با رویکردی فلسفی تاریخی و اجتماعی جایگاه شهادت و جهاد را در منظومه فکری اسلام به‌عنوان ابزارهای اصلاح‌گر بیدارگر و ضداستبدادی تبیین می‌کند و آن‌ها را نه صرفاً مفاهیم فقهی بلکه حقیقت‌هایی زنده انسانی و تحول‌آفرین معرفی می‌سازد.

خلاصه فصل دهم: زن در اسلام

 به تحلیل جایگاه زن در اسلام می‌پردازد و کوشیده است با بررسی تاریخی فرهنگی و ایدئولوژیک تصویری روشن و دقیق از دیدگاه اسلام نسبت به زن ارائه دهد. او بحث خود را با نقد نگاه سنتی و تحریف‌شده‌ای آغاز می‌کند که زن را در تاریخ اسلام و جوامع اسلامی به‌صورت موجودی فرودست منفعل و مطیع معرفی کرده است.

نویسنده ابتدا با اشاره به شرایط اجتماعی و فرهنگی پیش از اسلام جایگاه زن را در دوران جاهلیت عربی بررسی می‌کند. در این بخش زن به‌مثابه کالایی بی‌ارزش و بی‌هویت توصیف می‌شود که نه‌تنها فاقد حق مالکیت و اراده بود بلکه در بسیاری موارد حتی از حق حیات نیز محروم می‌شد. شریعتی با ذکر نمونه‌هایی از دفن دختران زنده‌به‌گور نشان می‌دهد که چگونه ارزش انسانی زن در ساختار اجتماعی قبیله‌ای عرب نفی می‌شد.

با ظهور اسلام دگرگونی بنیادینی در نگرش به زن پدید آمد. شریعتی به تفصیل نشان می‌دهد که قرآن کریم با به رسمیت شناختن زن به عنوان انسان فرد صاحب اراده و مسئول پایه‌های فکری نظامی نوین را برای زن پی‌ریزی می‌کند. او تأکید می‌کند که در اسلام زن از حیث روحی انسانی و تکلیفی هم‌ردیف مرد شناخته شده و به عنوان موجودی مکلف و مختار مورد خطاب قرار گرفته است. آیاتی که زن و مرد را به یکسان مورد خطاب قرار می‌دهند از منظر شریعتی گواهی روشن بر این امرند.

درباره نویسنده :دکتر علی شریعتی مزینانی

دکتر علی شریعتی مزینانی (۱۳۱۲–۱۳۵۶) نویسنده جامعه‌شناس تاریخ‌پژوه و نظریه‌پرداز برجستهٔ ایرانی بود. او با تحصیلات در رشتهٔ جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان از دانشگاه سوربن فرانسه نقش مهمی در شکل‌گیری اندیشه‌های نوین اسلامی ایفا کرد. شریعتی با تأکید بر بازگشت به تشیع انقلابی و تحلیل‌های اجتماعی به یکی از چهره‌های تأثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران تبدیل شد.

کتاب «اسلام‌شناسی» از آثار برجستهٔ اوست که مجموعه‌ای از درس‌گفتارهای ارائه‌شده در دانشگاه مشهد و حسینیهٔ ارشاد در سال‌های ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ را در بر می‌گیرد. این اثر با رویکردی نوین به تحلیل مفاهیم اسلامی می‌پردازد و تلاش دارد تا با نگاهی جامعه‌شناختی فلسفی و تاریخی اسلام را به‌عنوان یک مکتب فکری و اجتماعی معرفی کند

کتاب های مرتبط با اسلام شناسی شریعتی

  • تشیع علوی و تشیع صفوی:اثر دکتر علی شریعتی منتشر شده در دهه ۱۳۵۰ به بررسی تفاوت‌های بین تشیع علوی و تشیع صفوی می‌پردازد و نقدی بر تحولات تاریخی مذهب شیعه ارائه می‌دهد.
  • حسین وارث آدم:نوشته دکتر علی شریعتی منتشر شده در دهه ۱۳۵۰ تحلیلی از قیام امام حسین (ع) و جایگاه آن در تاریخ اسلام و انسانیت ارائه می‌دهد.
  • مذهب علیه مذهب:کتابی از دکتر علی شریعتی که در آن به نقد ساختارهای مذهبی و تأثیر آن‌ها بر جامعه پرداخته و تفاوت بین مذهب حقیقی و مذهب تحریف‌شده را بررسی می‌کند.”
  • اسلام و ایران:اثر استاد مرتضی مطهری منتشر شده در دهه ۱۳۵۰ به بررسی تأثیر متقابل اسلام و فرهنگ ایرانی پرداخته و نقش ایران در گسترش اسلام را تحلیل می‌کند.
  • سه گونه اسلام:نوشته شهید آیت‌الله سید محمد حسینی بهشتی منتشر شده در دهه ۱۳۵۰ به بررسی سه نوع برداشت از اسلام و تأثیر آن‌ها بر جوامع اسلامی می‌پردازد.
  • احیای تفکر اسلامی:کتابی از استاد مرتضی مطهری که در آن به ضرورت بازنگری در اندیشه‌های اسلامی و احیای تفکر دینی در مواجهه با چالش‌های معاصر پرداخته است.
  • اسلام‌شناسی:اثر محمدحسن وکیلی منتشر شده توسط مؤسسه خدمات مشاوره‌ای و پژوهش‌های اجتماعی آستان قدس رضوی به معرفی مبانی اسلام برای دانشجویان و جوانان می‌پردازد
  • سلمان پاک:نوشته لویی ماسینیون اسلام‌شناس فرانسوی که در آن به زندگی و شخصیت سلمان فارسی و نقش او در تاریخ اسلام پرداخته شده است.
  • جامعه علوی در نهج‌البلاغه:اثر عبدالحسین خسروپناه که به تحلیل ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه علوی بر اساس نهج‌البلاغه می‌پردازد
  • حماسه حسینی:نوشته استاد مرتضی مطهری منتشر شده در دهه ۱۳۵۰ تحلیلی از قیام عاشورا و درس‌های آن برای جوامع اسلامی ارائه می‌دهد.

دکمه بازگشت به بالا